آمار كوشالي: مارس 2009

كوشالي

سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۷

یک جعبه شکلات ، به رنگ شکلاتی


کروبی می خواهد بیاید ، کروبی آمد

خاتمی می خواهد بیاید ، خاتمی آمد ، خاتمی رفت

موسوی نمی خواهد بیاید ، موسوی خواهد آمد ، موسوی آمد

قالیباف اگر خاتمی بیاید نمی آید ، قالیباف در هر صورت می آید ، قالیباف بعد از عید آمد

کلمات و جملات فوق ، تمام برنامه ریزیهای تشخیص دهندگان مصلحت نظام طی ماههای اخیر بود تا یک هدف حاصل گردد و آن هم « هر کسی غیر از احمدی نژاد » ء
این یک جعبه شکلات از هر رنگ و طعم بود هدیه نوروزی پدرخوانده به تمامی پسرخوانده ها ولی
این همه زحمت و به بازی گرفتن ملت با سیاست بازیها و نیرنگها تا چه حدی در جامعه تأثیر خواهد داشت ؟
چهار سال قبل احزاب و گروههای پسر خوانده بسیار زحمت کشیدند . رفسنجانی ، قالیباف ، لاریجانی ، رضایی و توکلی پنج ضامن کشیده شده مصلحت سنجان سرمایه سالار بود تا از پیروزی خود مطمئن باشند . بدترین حالتها هم به راحتی مدیریت می شد چراکه معین ، مهرعلیزاده و کروبی ، به حدی ضعیف شده بودند که حتی اگر به خط پایان می رسیدند آسیبی به گاو و گوسفند و سرمایه های افسانه ای آقایان نرسانند و اساسا دوستان در بخش اقتصادی بسیار هماهنگ عمل می کردند و جای هیچگونه نگرانی نبود به جان شهرام جزائری قسم !؟
این احمدی نژاد هم که اساسا عددی نیست و جای تعجب است که از فیلتر شورای نگهبان عبور کرده است . او فقط به درد سوپوری می خورد که قبلا به افتخار آن رسیده است
در آن روزها غیر از شهروندان تهرانی کسی او را نمی شناخت و بیشتر مردم نمی دانستند که او در طول دوران مدیریتش حتی برای یکبار هم از پول بیت المال نهار نخورد ، از غیر دانشگاه حقوق نگرفت ، روزانه 16 ساعت در محل کار حضور داشت ، هیچگاه با شهرامهای جامعه شب نشینی نداشت ، بیت المال را بیت الحال نمی دانست و شدیدا به دنبال اجرای فرامین الهی در ظل هدایتهای ولی فقیه بود و بس
اما حالا چهار سال از آن روزها می گذرد و نه تنها تمام مردم ایران بلکه مردم کشور کومور هم می دانند که احمدی نژاد قابل خرید و فروش نیست و این موضوع از زمان بندی آغاز گفتگوهای آمریکائیها برای مذاکره با ایران ( بعد از انتخابات ایران و به امید تغییر احمدی نژاد ) به خوبی روشن است
آیا پدر خوانده و احزاب پسر خوانده فکر می کنند که با یک جعبه شکلات ، به رنگ شکلاتی می توان این ملت را فریفت ؟

پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۷

کارگزاران اینجا ، کارگزاران آنجا ، کارگزاران همه جا !؟

با نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری نگاهی دقیق به عملکرد حزب « مصلحت» گرای کارگزاران سردار سازندگی می تواند بسیار مفید فایده باشد
نوع شکل گیری این حزب در دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی بر کسی پوشیده نیست لیکن رصد عملکرد این مجموعه منسجم و هدفمند در سالهای اخیر ، نمایشگر اهداف نانوشته برخی از مدعیان قدرت ، ثروت و لیبرال دموکراسی اسلامی ! میباشد
در پایان دوران ریاست جمهوری پدرخوانده حزب ، آقایان دست به کار شده و با توجه به شرایط روز ضمن حمایت مالی پشت صحنه از آقای ناطق نوری در هفته های پایانی انتخابات سال 76 ناگهان تغییر رویه داده و در لباس اصلاح طلبی ظاهر شدند
پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات با روش خاص خود تمامی مناصب اقتصادی را در دست گرفته و طی هشت سال فرصت بدست آمده ضمن پیشبرد اهداف اقتصادی خود ( ذیل سیستم سرمایه داری ) از گفتمان محوری و آزادی شدیدا حمایت فرمودند و برای همگان فرصت گفتمان و آزادی را تسهیل نمودند غیر از کسانی که نسبت به تاراج بیت المال ابراز مخالفت می کردند
پس از پایان دوران ریاست جمهوری خاتمی ، اعضای این حزب برای بازگشت به وضعیت قدرت حداکثری ، پدرخوانده را مجاب نمودند که باید به عرصه بازگردد و انصافا در این راه سنگ تمام گذاشتند . آنها بار دیگر توانستند به نوعی همگرایی نانوشته با اصلاح طلبان دست یابند و آن بدین مضمون بود که در فاز اول انتخابات هر کدام از طرفین برای کاندیدای اختصاصی خود ( رفسنجانی و معین ) تلاش کنند و در مرحله دوم ائتلاف نمایند . ضمنا طرح سرداران جوانتر پدرخوانده همچون محسن رضایی و قالیباف در همین فرصت ، برای سالهای آینده هدفگزاری و اجرا شد
بدینوسیله آقایان هم صاحب اصولگرایان تحولخواه ( محسن رضایی ) ، هم صاحب اصولگرایان اصلاح طلب ( باقر قالیباف ) ، هم صاحب اصلاح طلبان لیبرال دموکراسی خواه ( مصطفی معین ) و هم صاحب کاندیدای اصلی خود یعنی پدرخوانده عزیز بودند و با توجه به نوع تحلیلها از موفقیت خود مطمئن بودند هرچند که در تحلیلهای خود تنها مولفه ای را که ندیده بودند ، مشیت الهی بود که همین مولفه و همچنین هوشمندی ملت کار دستشان داد و کابوس احمدی نژاد بر سرشان فرو افتاد
حدود چهار سال از آن تاریخ می گذرد . چهار سالی که دوستان حزب کارگزاران سردار سازندگی بیکار ننشستند و با توجه به سبک کار بزرگان لیبرال دموکراسی به توهین ، تحقیر ، ایجاد بحران مالی و فرهنگی و شکستن ابهت جایگاه ریاست جمهوری از هر راه ممکن مشغول شدند
امروز در ایام تبلیغات انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری هستیم . شاید بارها شعار «هرکس غیر از احمدی نژاد» را شنیده باشید اما این شعار جدید التأسیس نیست . با شروح فوق الذکر مشاهده می شود که شیوه سرمایه گذاری حداکثری در میان گزینه های مطرح جهت ایجاد بستر لازم برای حضور تعیین کننده در قوه مجریه در دوره های قبلی نیز سابقه داشته است
در این دوره نیز شاهدیم که روش برخورد این حزب با آقای احمدی نژاد و سایر کاندیداهای احتمالی از همین ساختار تبعیت می کند لذا شاهدیم که بدنه اصلی کارگزاران در معیت آقای خاتمی چهره می نمایند ( به دلیل آنکه در نظر سنجیها بهترین رقیب برای احمدی نژاد شناخته شده است ) اما تعدادی از چهره های شاخص این حزب ( با محوریت کرباسچی ) در پی تجربه انتخابات قبل و میزان آرائ قابل توجه کروبی ، او را نیز در حلقه عزیزان تحت پوشش در آورده و علیرغم اصرار بر عدم پذیرش ریاست ستاد تبلیغاتی شیخ با کمال میل اعلام می فرمایند که حاضرند کفش آقا را واکس بزنند !؟
از دیگر سو تلاش شبانه روزی در ایجاد شکاف میان اصولگرایان در اجماع بر روی احمدی نژاد با کلید زدن تئوری دولت وحدت ملی و مطرح نمودن افرادی همچون ولایتی و لاریجانی ( نیروهای معتمد رهبری ) ضمن به لرزه در آوردن پایه های اجماع در جبهه اصولگرایی در ماه پایانی فعالیتهای انتخاباتی همان گزینه اصلی جایگزین پدرخوانده یعنی اصولگرای اصلاح طلب بزرگ ، تحولخواه بی نظیر و سردار جبهه های نظامی ، انتظامی و شهروندی ، برادر قالیباف را از آستین بیرون آورده و او را کعبه آمال اصولگرایان جا بزنند . اگرچه در انتخابات مجلس هشتم تلاش بسیاری نمودند تا گام نخست این پروژه را اجرایی کنند که با زیرکی بزرگان اصولگرایی این حرکت ناکام ماند اما دوستان حزب کارگزاران سردار سازندگی ناامید نیستند و با امتحان شانس مجدد خود در این انتخابات اهداف حداکثری و حداقلی خاصی را به شرح زیر دنبال می کنند

الف ) در صورت موفقیت کامل ، جوان جویای نام و قدرت طلبی را مطرح می کنند که می تواند جایگزین مناسبی برای پدرخوانده باشد و حضرت ایشان می توانند در پی این موفقیت به بازنشستگی رفته و استفاده بهینه از باقیمانده عمر خود در دستور کار قرار دهد و سردار جوان تا بیست سال بعد ، پرچم حزب را در دست خواهد داشت

ب ) در صورت عدم موفقیت سردار قالیباف ، مشکلی حاصل نمی شود و شیوه کار در این انتخابات می تواند پایه های معروفیت بیشتر او را برای انتخابات بعدی که دیگر رقیب سرسختی مانند احمدی نژاد در کار نیست محکم کرده و جایگاه او را به عنوان مهمترین امید اصولگرایان برای مقابله با اصلاح طلبان تثبیت نماید

ج ) با ایجاد شکاف در صف متحد اصولگرایان ، بخشی از آراء احمدی نژاد را کم کرده و شانس رقبای ایشان را افزایش دهند

د ) در صورت موفقیت کروبی اهرمهای بخش مربوط به ایشان بجای واکس زدن کفش حاج آقا به ایشان اطمینان خواهند داد که کلیه امور مملکت را با علمی ترین و عملی ترین روشها متناسب با آخرین متدهای کشورهای پیشرفته راهبری خواهند نمود و ایشان بهتر است امور مهمتری چون چانه زدن با رهبری را عهده دار شوند

ه ) در صورت موفقیت خاتمی با توجه به زیرکی ایشان و برخی از اطرافیانشان که در حقیقت رقیب هم فکر و هم جهت محسوب می شوند و در انتخابات مجلس ششم نشان داده اند که هر لحظه ممکن است به ایشان رکب بزنند را از نزدیک و با حداکثر قدرت کنترل کنند ضمن اینکه تجربه از دست دادن صندلی قدرت به دوستان مشارکتی و مجاهدی ایشان آموخته است که در برابر احتمالات خطرناکی چون احمدی نژاد رکب زدن هیچ سودی برایشان نخواهد داشت و تنها هر دو گروه را زمینگیر خواهد نمود و باید خیلی سخاوتمندانه حق و حقوق ایشان را پرداخت کنند

ز ) در صورت پیروزی احمدی نژاد باز هم چیزی را از دست نداده اند چون به سرعت چهار سال بعد نیز با کمی صبر و حوصله و تخریب ایجاد موانع قضایی بر سر راه پرونده های بزرگ سوء استفاده مالی و سیاسی ، می گذرد و با سرمایه گزاریهای صورت گرفته در آینده تمام شانسهای احتمالی ، خودی محسوب می شوند

تذکر مهم ) تحرکات میرحسین موسوی برای دوستان حزب تا حدودی نگران کننده است و به نظر می رسد با بستر سازی دولت احمدی نژاد این اژدهای خفته شرایط را برای بروز و ظهور در انتخابات یازدهم و برگزاری یک مانور تبلیغاتی در این دوره آماده می کند که باید سریعا برای مهار او تمهیدی اندیشیده شود

یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۷

چرا دکتر احمدی نژاد را دوست دارم ؟

انسانها در افق دیدگاه خود اهدافی را تعیین کرده و در راستای تحقق آن اهداف به تنظیم مناسباتشان با اطرافیان اقدام می کنند
هدف گزاری در سطح جامعه کاری دشوارتر است که با توجه به ابزارهای بشری ، بهترین مسیر احترام عمومی به آراء اکثریت در انتخاب فرد یا مجموعه ای برای عهده دار شدن این مهم است ، هرچند که برخی با آن موافق نباشند
نظام جمهوری اسلامی ایران ، با هدایتهای معمار بزرگ انقلاب اسلامی ، امام خمینی (ره) پایه ریزی و هدفگزاری شد و با رای بالای 98 درصدی ملت ، صاحب هویت اسلامی با شکل جمهوری گردید
ذکر مقدمه فوق برای ورود به بحث اصلی مورد نظر در این مجال از این جهت ضروری بود که بدانیم مبنای گفتمان نگارنده چیست و در نتیجه آن دسته از مخاطبان که سنخیتی با این مبنا ندارند ، وقت و نیروی ذهنی خود را بیهوده معطل نسازند ... و اما بعد
در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری این نظام مقدس ، پس از گذشت حدود بیست و پنج سال از پیروزی انقلاب و حدود شانزده سال پس از رحلت بنیانگزار نهضت ، مردی در بین رجال سیاسی کشور ظهور نمود که هیچ کس فکرش را نمی کرد
در این ظهور غیرمنظره بسیار نوشتند و گفتند . عاشقانش او را معجزه قرن دانسته و دشمنانش او را فاجعه قرن خواندند . نخستین ویژگی انحصاریش همین گستردگی عواطف مخاطبینش نسبت به او بود که افراد حتی با سطح علمی متوسط نیز می دانند که این از خواص افراد بزرگ در تاریخ می باشد
او وارث دولتی بود که در آن بر مبنای شعار توسعه سیاسی ، انقلاب اسلامی ملت ایران گردابهای عظیمی را می گذراند و مبانی مورد تایید آن پیر سفرکرده آنچنان در تندباد انتقادات قرار گرفته بود که برخی وقیحانه تفکرات آن معمار بزرگ را به سوی موزه های تاریخ هدایت می کردند و بسیاری از رجال بزرگ انقلاب ، آنچنان سر در سفره پر برکت انقلاب فروبرده و مشغول استخراج حقوق مشروع! خود از آن بودند که یا اصلا این غرشهای خطرناک را نمی شنیدند یا آنکه حالی نمانده بود که از جا برخیزند و کلامی بگویند
در آن دوره خاطره تنهایی رهبر ساده زیست و درستکار انقلاب ، هنوز ذهنها را می خراشد و یادآوری سخنرانیهای تاریخی این رادمرد رهرو امام علی ابن ابیطالب (ع) در موضوعات عبرتهای عاشورا ، بررسی رفتار خواص جامعه اسلامی در صدر اسلام ، تعریف اصلاح طلبی حقیقی ، و موضوع قیام عاشورا ، عمق بینش بالای او را در راهبری کشتی طوفان زده انقلاب اسلامی زنده می سازد
روزهایی که در سایه گفتمان محوری ، برخی هاعکس بالاترین مقام کشور را در جلسات رسمی سوزانده ، توهین به مقدسات ملتی که بر اساس تفکرات مذهبی انقلاب کرده بود نقل و نبات محافل به اصطلاح اصلاح طلبی شده بود ، هجوم فرهنگهای عجیب و غریب در بین جوانان و سرمایه های این کشور چنان سرعتی گرفته بود که دیگر از هیچ بنی البشری کاری ساخته نبود و تمام ساختارها و زحمات متشرعین در ایجاد فرهنگ علوی و اسلامی بر باد رفته بود ، مناطق مرزی کشور در راستای سیاستهای دقیق بیگانگان ، در اختیار تفکرات دشمنان اعتقادی مملکت قرار داشت ، تغییر بنیادهای اساسی نظام در فاز اجرایی امتحان شده و موضوعات به وجود آمده در جریانات هیجده تیر در اذهان بود ، کلیه مبادی پیشرفت مادی و معنوی جامعه با فشار استعمارگران خارجی و تسلیم کارگزاران داخلی بسته شده بود و دانشمندان ما در انتظار نتایج مذاکرات خموده بودند
دکتر محمود احمدی نژاد در چنین شرایطی دولت را در دست گرفت و تمام مولفه های فوق الذکر را که دشمنان انقلاب اسلامی خمینی عزیز (ره) برای نابودی ایران مقتدر و الگو پایه ریزی کرده بودند بر باد داد
آیا با توجه به هدفگزاری معمار جمهوری اسلامی ایران و بازگشت امید به موفقیت در رسیدن به آن اهداف کافی نیست تا من دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم ؟
امروز اگرچه همان برخی ها ، عکس رئیس جمهور مکتبی را می سوزانند و او در پاسخ می گوید که حاضر است برای نیل به اهداف اصیل انقلاب ، دونان امت جانش را بسوزند ولی شکر خدا دیگر کسی به بالاترین مقام کشور آنگونه توهین نمی کند و به گفته خود دکتر احمدی نژاد ، خاکریزی جدید در عمق خاک دشمن با نام احمدی نژاد ایجاد شده است و او افتخار می کند که تمام تیر و ترکشهایی که تا پیش از او به سوی سنگر ولایت فقیه می بارید در خاکریز احمدی نژاد فرود می آیند
آیا نباید من دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که نه تنها تمامی سدهای احداث شده در دولتهای پیشین بر سر راه دانشمندان جوان کشورم برداشت بلکه فضاهای جدیدی را در این مسیر پیش روی آنان گشود ؟
آیا نباید من دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که بجای استفاده از روش سلف خود در مصروف داشتن پولهای حاصل از فروش نفت در مسیر رانتهای سیاسی و طرحهای اختصاصی سازی اموال دولتی ، از راهکار توزیع ثروت ملی در سراسر کشور و شهرها و روستاهای دور و نزدیک استفاده نمود که از زمان حذف ارگانهای خدمت رسان به محرومین جامعه مانند جهاد سازندگی و کمیته انقلاب اسلامی به همت دولت پدرخوانده حتی از ملاقات فرمانداران شهرهای خود هم محروم بودند ؟
آیا نباید من دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که علیرغم اطلاع از عواقب غیر قابل مهار روش برخورد با گردن کلفتهایی مانند رئیس دانشگاه آزاد ( اسلامی ) ، برخورد با سرمایه سالاران تحت پوشش پدرخوانده ، برخورد با زمین خواران متصل به برخی از آقایان ، برخورد مالیاتی با میلیاردرهای فراری از مالیات ، افشای نام برخی از وامگیران حرفه ای وابسته به احزاب پدر سالار که البته حالا دیگر خود بانکدارانی پرقدرتند ، برخورد با مدیران دولتی متخلف یا ضعیف حتی در حد وزیر ، .... از این مسئولیت شرعی و قانونی خود شانه خالی نکرد هرچند که این تهور بیش از آنکه برایش مفید واقع شود از زمین و زمان برایش مشکل ساز شد ؟
آیا نباید دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که موجب شد تا منافقین مستقر در داخل ( سران جنبشهای رنگ و وارنگ اصلاح طلبی ) و منافقین مستقر در خارج ( سران سازمان منافقین خلق ) مجبور به ترک موقعیت خود شده و جملگی به دامان مادران خویش ( اروپا و آمریکا ) پناه ببرند؟
آیا نباید دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که پای در مسیر اجرای سیاستهای کلان و ضروری کشور نهاد در شرایطی که سالهای مدید تمام کارشناسان اقتصادی بر لزوم آنها تاکید می کردند و مردی پیدا نمی شد تا زیر بار مسئولیت اجرای آنها برود چرا که ترجیح می دانند عالیجناب خاکستری باشند و یا مردی با عبای شکلاتی ؟
آیا نباید دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که ساحت دولتش از شدت پاکی ، هر ناپاکی را به صورت خود به خود ( با ظاهر تلاشهای مخالفین ) از دامن خود کنار می زند و هیچ دزد و غارتگر و کلاهبرداری جرأت فکر کردن به حضور در دولت اسلامی او را ( حداقل در سطح وزیر ) ندارد چراکه بلایی که بر سر کردان آمد پیش روی آنهاست ؟
آیا نباید دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم از آن جهت که تمام دشنامها و بی ادبیهای سازماندهی شده بر علیه خود را شرافتمندانه و عاشقانه با کار شبانه روزی و بیش از 17 ساعت در روز پاسخ داده و تمام شهرهای این کشور پهناور را شخصا گز کرده است ؟
آیا نباید دکتر احمدی نژاد را دوست داشته باشم به واسطه آنکه او بنده خوب خداست و معمولا بندگان خوب خدا دیرتر از زمان خود شناخته خواهند شد ؟
خدا کند اینبار حکمت خدا بر آن قرار گیرد که ملت ، قدردان دوست حقیقی خود شده و دشمنانشان را ناامید کنند . ان شاء الله