آمار كوشالي: ژوئن 2006

كوشالي

یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵

بیائیم میهن عزیزمان را به بهترین نحو بسازیم





ایران عزیز فصل مشترک تمامی ایرانیان بافرهنگ است پس برای آبادانیش باهم می کوشیم
حسین ابراهیمی کوشالی









****

بیاییم خدا را باور کنیم
داستان در مورد يک کوهنورد است که ميخواست از بلندترين کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی ، ماجراجوئی خود را آغاز کرد ولی از آن جا که افتخار کار را فقط برای خود ميخواست، تصميم گرفت تنها از کوه بالا برود .
شب بلنديهای کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هيچ چيز را نمی ديد . همه چيز سياه بود اصلاً ديد نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود . همانطور که از کوه بالا می رفت . چند قدم مانده به قله کوه ، پايش ليز خورد و در حاليکه به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سياه را در مقابل چشمانش می ديد . و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله قوه ی جاذبه او را در خود می گرفت.
همچنان سقوط ميکرد و در آن لحظات ترس عظيم ، همه رويدادهای خوب و بد زندگی به يادش آمد. اکنون فکر ميکرد که مرگ چقدر به او نزديک است. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش ميان آسمان وزمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود. و در اين لحظه سکون برايش چاره ای نماند جر آنکه فرياد بکشد ، خدايا کمکم کن؟
ناگهان صدای پر طنينی که از آسمان شنيده می شد جواب داد '' از من چه می خواهی ؟ "
- ای خدا نجاتم بده !
- - واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم ؟
- - البته که باور دارم .
- - اگر باور داری طنابی را که بدور کمرت بسته است پاره کن .
يک لحظه سکوت ...
و مرد تصميم گرفت با تمام نيرو به طناب بچسبد.
گروه نجات ميگويند که روز بعد يک کوهنورد يخ زده را مرده پيدا کردند . بدنش از يک طناب آويزان بود و با دستهايش محکم طناب را گرفته بود .... و او فقط يک متر از زمين فاصله داشت.
... و شما ؟ چقدر به طنابتان وابسته ايد ؟ آيا حاضريد آنرا رها کنيد ؟
در مورد خداوند هرگز يک چيز را فراموش نکنيد . هرگز نبايد بگوييد که او شما را فراموش کرده ، يا تنها گذاشته است. هرگز فکر نکنيد که او مراقب شما نيست، به ياد داشته باشيد که او همواره شما را با دست عنایت خود نگه داشته است
.
****
قلبهامان را جایگاه حق کنیم

در روزگار عجیب و پر از تحول فعلی ، گاهی انسان دچار سردرگمی و پریشانی می شود .
به طور مدام این سوال در ذهنهای پویا و فعال نقش می بندد که از میان مدعیان ، کدامین آنها در مسیر حقیقت گام بر می دارند و تکلیف ما چیست ؟
آنچه مسلم است اینکه در عصر غیبت امام معصوم (عج) ، نمی توان بی تحرک بود و نسبت به مسائل جاری به این بهانه بی تفاوت بود ، چرا که انسان موظف است تا بار مسئولیت خود را در هر عصر و زمانی بر دوش کشد و به نسل آینده منتقل نماید . البته در این مسیر خطرات و انحرافات همواره در کمین هستند .
مهمترین آفت در این مسیر ، جایگزینی تدریجی هوای نفس به جای فرامین الهی است که پایه بیشترین انحرافات میباشد .
بیائیم و به دقت اعمال و رفتارهایمان را بررسی کنیم :
آیا اوامر و نواهی ما که بسیاری از آنها ظاهری دینی و مذهبی دارند ، خالی از هوای نفس بوده و در آن تنها رضایت الهی لحاظ شده
است ؟
حفظ جایگاه ویژه اجتماعی ، مقام و منصب ، مال و ثروت ، خانواده و فرزند ، جنگ و جدلهای بی پایه که ریشه در خودخواهی ها و خود برتر بینیها دارد و سایر دلبستگیهای دنیوی تا چه حد بر تصمیم گیریها و اعلام مواضع ما در برابر مسائل دخالت دارند ؟
بیائیم و یکبار دیگر این سوال را از خود بپرسیم که :
آیا مهمترین دغدغه ما به عنوان جانشین حق ، بسط و گسترش حقیقت است یا آنکه دنیا و مشغولیات آن ما را سرگرم کرده اند ؟ آیا خدای نکرده ، در ازای انجام بخش کوچکی از وظایف و تکالیف خود در پیشگاه الهی ، حضرت حق را مدیون خویش نمی شماریم و از بندگانش انتظار سپاسگزاری نداریم ؟!
پاسخ به این سوالات را بر عهده مخاطبین عزیز می گذاریم اما آنچه را که بر آن پای می فشاریم اینکه برای رسیدن به جامعه الگوی نبوی راهی جز این نیست که قلبهامان را جایگاه حق کنیم و لحظات را قدر بدانیم و بکوشیم تا همواره در جهت اجرای فرامین الهی در تمام ابعاد پیشرو باشیم . بدانیم که زمان در انتظار بیداری بشر از خواب غفلت نمی ماند و...
دیری نپاید که بانگ برآید که خواجه بمرد .
والسلام علی عبادالله الصالحین
****
زندگینامۀ شهید مهدی ( ادواردو ) آنیلی
ادواردو آنیلی" (Edoardo Agnelli) در 6 ژوئن 1954 درنیویورک به دنیا آمد؛ پدرش سناتور" جیووانی آنیلی" ثروتمندترین مرد ایتالیا و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات، فراری ،لامبورگینی ،لانچیا ،آلفارمو، ایوکو، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد ولباس، روزنامه های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا" ، باشگاه اتومبیل رانی فراری وباشگاه فوتبال یوونتوس می باشد.
تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک درانگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان وفلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد .
او از همان دوران جوانی علاقه ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را ازکار برکنار کردند و عمویش جای وی را گرفت.
قدیری ابیانه شرح مسلمان شدنش را از او می پرسد که "ادواردو" می گوید: در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می زدم و کتابها را نگاه می کردم چشمم افتاد به قرآن . کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم ، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است ونمی تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم؛ آن را امانت گرفتم وبیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می فهمم و قبول دارم او چند نوبت به ایران سفر کرده و با حضرت امام (ره)، حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی دیدار نموده و به زیارت امام رضا(ع) نیز نایل آمده بود. ادواردو در صف اول نماز جمعه تهران- فروردین 1360
ادواردو همچنین یک ماه قبل از شهادتش قصد داشت به ایران بیاید، ولی والدین او برای ممانعت از این سفر، گذرنامه اش را پنهان کرده بودند.
قدیری ابیانه گفت : برای خانواده آنیلی خیلی سخت بود که در کشور ایتالیا که مرکز مسیحیت کاتولیک است بگویند که پسر سناتور آنیلی به اسلام رو آورده است؛ بنابراین ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد؛ تحریم و تهدیدش کردند که از ارث محروم خواهد شد وحتی از ارث محرومش کردند، ولی او دست از اسلام بر نداشت .
در اواخر دهه 80 موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبیش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه ای برای کنارگذاشتنش پیدا می کردند.
در همین زمان ماجرای "ماریندی" پیش آمد. در اکتبر 1990 رسانه ها اعلام کردند که به خاطر حمل 300 گرم هروئین وی را در شهر ساحلی ماریندی در کنیا دستگیرکرده اند؛ ماجرایی که اصلاً واقعیت نداشت و پلیس و دادگاه کنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراک مطبوعاتی مطبوعات ایتالیا که اکثرا زیر نفوذ پدرش بود فراهم شد. برخی حتی او را قاچاقچی نامیدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش می دانستند .
در اوا یل دهه 90 پسر عمویش "جیووانی امبرتو" را به جانشینی انتخاب کردند؛ ادواردو نیز مخالفتی نکرد و حتی برای وی نامه نوشت و ضمن تبریک به او توصیه کرد که بازیچه دست پول پرستان نشود اما در سال 97 خانواده آنیلی با یک بحران مواجه شد؛ جیووانی در 36 سالگی ، بر اثر سرطان ناشناخته ای درگذشت. شورای رهبری نیز "جان الکان" خواهر زاده وی را به جانشینی انتخاب کرد که یک یهودی صهیونیست و یهودی زاده بود که این انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت کرد اما او این بار سکوت نکرد و حتی با قدرت در مقابل خانواده اش که تصمیم داشتند نام خانوادگی "جان الکان" را به آنیلی تغییر دهند ایستاد و اجازه این کار را نداد و مصاحبه ای با روزنامه "مونیفست " که متعلق به حزب چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف پدرش بود انجام داد و بشدت انتقاد کرد.
در یک دست نوشته از ادواردو آمده است : " واضح است که آخرین پیامبر الهی، محمد (ص) است. برای اینکه این آخرین گفتار و قوانینی است که خداوند نازل کرده تا روز قیامت، بنابراین بعد از اسلام هیچ دین جدیدی نخواهد آمد. "
در آخرین روزها قبل از شهادت ادواردو به قدیری ابیانه گفته بود که صهیونیستها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و قتل او را به خود کشی، حادثه غیر مترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد ، اما تصور می کرد که تا پدرش زنده است او نیز از قتل مصون است. ".
تا این که 15 نوامبر سال 2000(24 آبان 1379) جسد بی جان وی در زیر پل "ژنرال فرانکو رومانو" پیدا شد که ظاهر قضیه نشان می داد که وی از روی پل به پائین پرت شده است .قاضی پرونده یک روز پس از مرگ وی اعلام کرد که او خودکشی کرده است که بنابر این تحقیقات خاصی انجام نشد و جسد وی بدون کالبد شکافی در همان روز دفن شد .
آری مهدی تا پای جان بر روی عهد خود با پروردگارش پایدار ماند و با سربلندی به دیدار جانان رهسپار گردید
یادش همواره جاودان باد
.
*****
حکایت کرده اند که ....
کودکی با جمعی غذا می خورد ، داغ بود و دهانش بسوخت . یکی گفت : صبرکن . گفت : اینها صبر نمی کنند .
حکایت کرده اند که ....
درویشی را گفتند : دلت چه میخواهد ؟ گفت : آن که دلم چیزی نخواهد.
حکایت کرده اند که ........
پروانه را گفتند : چون می دانی که تو را از وصل شمع جز سوختن هیچ فایده نیست چرا گرد وی می گردی ؟
گفت : من حیات را از برای آن یکنفس میخواهم که می سوزم.
حکایت کرده اند که ......
انگشتری در دست جمشید بود ، گفتندش : چرا همه زینت به دست چپ دادی حال این که فضیلت را ، راست است ؟
گفت : «راست را زینت راستی تمام است»
*****
حجاب مصونیت و منزلت

مسئله‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ پوشش‌متعارف‌ به‌ عرف‌ جامعه‌ اسلامي‌ در طول‌ تاريخ‌مسلمانان‌، همواره‌ يك‌ مسئله‌ فقهي‌ بوده‌ است‌ كه‌زنان‌ مسلمان‌ بدون‌ توجه‌ به‌ قانون‌ حاكميت‌،پوشش‌ خود را حفظ مي‌كردند، اما استعمارباقيمانده‌ از امپراطوري‌ عثماني‌ در كشورهاي‌اسلامي‌ ايران‌ و تركيه‌، با استبداد خشن‌ از زنان‌مسلمان‌ كشف‌ حجاب‌ كرد . وقتي‌ كه‌استعمار با استبداد از زنان‌ مسلمان‌ كشف‌ حجاب‌كرد، مردم‌ دنيا فهميدند كه‌ آزادي‌ غربي‌، دروغي‌بيش‌ نيست‌ .
زنان‌ مسلمان‌ با فهم‌ درست‌ از مسائل‌ سياسي‌هرگز دست‌ از حجاب‌ نكشيدند و اين‌ حق‌ خود رادر پوشش‌ از چشمان‌ نامحرم‌ محفوظ داشتند وآن‌قدر راسخ‌ و استوار ماندند كه‌ فرهنگ‌ وقانونمندي‌ حجاب‌ را به‌ سرزمين‌ كفر اروپاييان‌رسوخ‌ دادند، به‌ گونه‌اي‌ كه‌ زنان‌ مسلمان‌ نه‌ تنها درجامعه‌ عادي‌ مغرب‌ زمين‌ به‌خاطر داشتن‌ حجاب‌احساس‌ حقارت‌ نمي‌كنند، بلكه‌ با حضور موفق‌ و باحجاب‌ در مراكز علمي‌ و پژوهشي‌، دولتهاي‌ به‌اصلاح‌ مدعي‌ آزادي‌ را مجبور كردند تا باطن‌استبدادي‌ خود را نشان‌ دهند و قانون‌ ممنوعيت‌حجاب‌ در مدارس‌ فرانسه‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ره‌آورد حقوقي‌ و سياسي‌ تصويب‌ كنند. براي‌فرانسوي‌ها عريان‌ شدن‌ زن‌ آزادي‌ است‌، اما اگرزن‌ مسلمان‌ بخواهد كرامت‌ و حرمت‌ خود راحفظ كند و با حجاب‌ سركلاس‌ درس‌ حاضر شود وبه‌ فعاليتهاي‌ علمي‌ و پژوهشي‌ ادامه‌ دهد، ديگرخبري‌ از آزادي‌ در حاكميت‌ سياسي‌ غربيها نيست‌.
مباني‌ حجاب‌
چرا زنان‌ مسلمان‌ بايد حجاب‌ داشته‌ باشند، درحالي‌كه‌ زنان‌ بی ایمان بدون‌ پوشش‌ و با خودآرايي‌در جامعه‌ حاضر مي‌شوند؟ احكام‌ اسلام‌ بر اساس‌ جلب‌ مصالح‌ و دفع‌مفاسد مبتني‌ بر فطرت‌ پاك‌ انسان‌ و عدم‌ ضرراست‌. خالق‌ انسان‌ بهتر از هر نهاد يا منبعي‌ مي داندكه‌ نياز فطري‌ انسان‌ چيست ; زيرا بدون‌ ترديد اگرپروردگاررا تنهاعلت‌ اصلي‌ پيدايش‌ عالم‌ هستي‌بدانيم‌، به‌ طور قطع‌ علم‌ و عدالت‌ آن‌ ذات‌بي‌همتا اقتضا دارد كه‌ منبع‌ اصلي‌ قانونگذاري‌ نيزبراي‌ رفتار و گفتار شخصي‌ و اجتماعي‌ انسان‌ باشد.
حرمت‌ زن‌ مسلمان‌زن‌ مسلمان‌واقعي‌، پارسا و با كرامت‌ است‌ وخداوند راضي‌نيست‌ زيبايي‌ و محاسن‌ چنين‌ زني‌ در منظر و ديدافراد فاسد قرار گيرد تا در بعضي‌ موارد موردسوءاستفاده و شهوتراني‌ آنان‌ واقع‌ شود. خداوند در استدلال‌حجاب‌ زنان‌ مومن‌ در آيه‌ 59 سوره‌ احزاب‌»مي‌فرمايد: «اي‌ نبي‌ به‌ همسران‌ و دخترانت‌ وزنان‌ مومنين‌ بگو كه‌ خودشان‌ را با جلابيب‌ (جمع‌جلباب‌ به‌ معناي‌ چادر يا لباس‌ بلند) بپوشانند; اين‌كار به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ آنان‌ به‌ وقار، احترام‌ ومتانت‌ شناخته‌ شوند تا مورد اذيت‌ و آزارهوسرانان‌ قرار نگيرند و خداوند بخشنده‌ و مهربان‌است‌.
*****
امروز بعد از ظهر (21/3/85 ) تیم ملی ایران نخستین بازی خود در جام جهانی آلمان را در برابر مکزیک برگزار می کند
به نظر من ترکیب تیم آقایان میرزاپور کعبی رضایی نصرتی گل محمدی مهدوی کیا نکونام تیموریان کریمی هاشمیان و دایی خواهد
بود و تعویضیهای تیم معدنچی و برهانی می باشند
امیدوارم که بازیکنان تیم ملی با توکل به خدای قادر و مهربان و با اتحاد و همدلی گوشه ای از تواناییهای ملت ایران را به نمایش بگذارند و به قول رئیس جمهور نشان دهند که ما می توانیم
شخصا امیدوارم که در بیست دقیقه آخر بازی آقای دایی تعویض و آقای عنایتی جایگزین ایشان گردد
پیشبینی نتیجه این دیدار کمی مشکل می باشد اما فکر می کنم یک تساوی با بیش از یک گل نتیجه منطقی بازی باشد چرکه مکزیک و ایران هر دو تیمی هجومی با دفاعهایی مشکل دار می باشند و خصلت جنگندگی در طول نود دقیقه در هردو تیم بارز است
البته فرصت طلبی مهاجمین دو تیم و درصد اشتباهات دفاع و دروازه بانهای آنها می تواند به طور مستقیم در نتیجه نهایی تاثیر گذار باشد البته ما ایرانیها دوست داریم تیممان برنده شود آن هم با نتیجه 6 بر صفر !!!!!!!
*****
فوتبال همینه دیگه
بالاخره بازی اول تیم ملی ایران تمام شد و ما در این میدان بازنده شدیم . اشکالی ندارد چون زندگی ادامه دارد و اگر شکستهایمان در زندگی موجبات درس آموزی و رفع اشکالات گردد بسیار ارزشمند خواهد بود
در مورد بازی دیروز ذکر این مطلب ضروری می باشد که باید در سطوح جهانی واقعا همه تنها به سربلندی ایران عزیز بیندیشند و اگر فردی یا افرادی می دانند که نمی توانند در جهت اعتلای نام ایران عزیز به خوبی انجام وظیفه کنند شجاعانه اعلام و جای خود را به نیروهای تواناتر بسپارند که در غیر این صورت عواقب سختی در انتظار آنها خواهد بود و نام نیک خود را بر باد خواهند داد .
هنوز وقت داریم تا با بازسازی روحیه و ترمیم نقاط ضعف آشکار شده در بازی مکزیک قدرتمندانه به مصاف پرتغال برویم و نتیجه ای مطلوب ودر خور کسب کنیم . ان شاء الله
*****
سخنی با شما
آری با شما هستم ای انسان
آیا باور داری که فرصت ما در این دنیا بسیار محدود است
هر روز می شنویم که فلانی صاحب فرزندی شد و همه خوشحالند و یا
فلانی از دنیا رفت و عده ای غمگین
بدون تردید روز خوش آمدن همه ما سپری شده و روز غمگینی اطرافیانمان در پیش است
پس بیندیشیم که چه کرده ایم و چه باید بکنیم
وقت تنگ است و لحظات و ثانیه ها ما را به سوی خط پایان هدایت می کنند
خط پایانی که از یک لحظه بعد تا چند ده سال دیگر ممکن است برسد
آیا آماده هستیم که پاسخگویی سرفراز در برابر عملکرد خود در این فرصت محدود باشیم
زمان درحال گذر است و لحظات درگذشته باز نمی گردند
پس بیائیم خدای بزرگ را همواره در نظر داشته باشیم و یکدیگر را دوست بداریم
از محبت در قبال خانواده و اطرافیان دریغ نکنیم و ریشه حسد و بخل ودشمنی را در این فرصت کوتاه زندگی بخشکانیم . به همه یادآوری کنیم آنقدری زمان نداریم که با بدیها و پلیدیها آن را از دست بدهیم
به امید پیروزی وبهروزی
*****
فرزندان ما گلهای زیبای زندگی
فرزندان به عنوان حاصل زندگی و تلاشهای شبانه روزی والدین شایستگی آن را دارند
که با کمک و همفکری مشفقانه آنها مسیر صحیح زندگی را به درستی بیاموزند و در
این مسیر وظیفه پدر و مادر آموزش مفاهیم اساسی همچون درستکاری راستگویی
خداجویی و نوع دوستی به ایشان است
درانجام وظایف اساسی خود کوتاهی نکنیم
*****
یک دو بیتی زیبا
دوست آنست همچو آیینه
عیبهای تو روبه رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته مو به مو گوید
*****
خوب دوستان عزیز باز هم سلام
بعد از حذف قطعی از جام جهانی گویی بار سنگینی از روی دوش مردم ایران برداشته شد و زندگی با سرعت بیشتری به روال عادی بر می گردد . البته بازی قابل قبول فوتبالیستهای ما در مقابل پرتغال و نیمکت نشینی آقای دایی همچون آبی بر روی آتش تا حدودی ناراحتی های همه را کم کرد و سرانجام خیلی زود به ساحل آرامش و خاطر جمعی رسیدیم . از امروز دیگر بازار طرفداری تیمهای معروف و بزرگ داغ می شود و بازیهای آسیایی بعد از جام جهانی بار دیگر تب فوتبال ایران را بالا خواهد برد
به امید موفقیت کشور عزیز و محبوبمان ایران در جام جهانی بعد . خدا نگهدار
*****
فاطمه ، فاطمه بود
گاهی از خود می پرسم که واقعا حضرت زهرا (س) که بود و چرا ظرف زمان نتوانست شخصیت ویژه ای چون اورا
دربر بگیرد و قدر و منزلتش را در میان مردم زمانش آشکار نماید ؟ مادر چهار فرزند نمونه در عالم بشریت ، دختر
بهترین بنده خدا در طول تاریخ بشر ، همسر بزرگترین یاور پیامبر آخرین ، آن هم در محدوده زمانی 18 سال و بعد از آن بازگشت به سوی معبود بی همتا ! ای کاش می دانستم حکمت این حیات کوتاه و طیب پاکترین و لطیف ترین آفریده الهی ، در میان خشن ترین و بی معرفتترین ابناء بشر.
اما این را می دانم که به قول دکتر شریعتی برای توصیف این زن بی همتای تاریخ تنها می توانیم بگوییم
فاطمه ، فاطمه است
*****
یکی از راههای خداشناسی دقت در طبیعت وآفرینش زیبای جهان هستی است ، آیا متذکر نمی شوید ؟
*****
در طلب موی یار سر بنهم پای دار
طوطی شکر شکن شکوه مکن زین قرار
کار جهان عاشقیست پای مکش زین گذار
خانۀ ارباب عشق بعد همین کار و زار
چشم دل ار وا کنی دیده شود چشمه سار
ناطق گویای حق بر دو لبش نام یار
ساقی لب تشنگان می دهدت اذن بار
گر بزنی جرعه ای می بَرَدَت تا بهار
یار هوایی شده می رود او بی مهار
در پی او پر طپش می کند این دل فرار
زخمی و پر اضطراب آه از این گیر و دار
وقت به تنگی کشید دور شده شه شکار
عشق ، تو فریاد رس مانده شدم از نگار
با دم عیسائی ات روح مرا پای دار
یک نظر اعجاز کن تائب و شد سربدار
*****
نفس انسان با کاربردی دوگانه (اماره و لوامه ) ء
(ولااقسم بالنفس اللوّامة).
سوگند به نفس آدمى كه وى را بر كجى ها و كجروى ها ملامت مى‏كند.
(ان النفس لامّارة بالسوء).
همانا نفس آدمى او را به سوى بدى فرمان مى‏دهد.
د: مسيرهاى دوگانه در پيش روى انسان )راه تعالى، راه انحطاط).
(قد تبيّن الرشد من الغيّ ( بقره / 256.
راه رشد و تعالى، از راه ضلالت و گمراهى باز نمايانده شده است و هر يك قابل شناسايى است.
(ألم نجعل له عينين. و لساناً و شفتين. و هديناه النجدين ( بلد / 10 و 8.
آيا قرار نداديم براى انسان دو چشم و زبانى و دو لب، و آيا دو راه پيش پايش ننهاديم؟
...... اما دوستان بیائید راه سومی را به شما بنمایانم
یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه
فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی ( فجر 27 تا 30 ) ء
با بندگی حقیقی پروردگار صاحب نفس مطمئنه شویم و به بهشتش در همین دنیا پا نهیم
بسم الله
*****
دوازده خاطره از شهید دکتر چمران
) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟ می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟2) ریاضیش خیلی خوب بود . شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ برق. 3) شب های جمعه من را می برد مسجد ارک. با دوچرخه می برد. یک گوشه می نشست و سخن رانی گوش می داد. من می رفتم دوچرخه سواری.4) پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب،لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت.5) مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود،ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید . بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت « پسر جان تو قبولی . شهریه هم لازم نیست بدهی.» 6) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:« صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود» گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند.7) سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان ، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترین نمره .8) درس ترمودینامیک ما با یک استاد سخت گیر بود. آخر ترم نمره ش از امتحان شد هفده و نیم و از جزوه چهار . همان جزوه را بعدا چاپ کردند. در مقدمه اش نوشته بود «این کتاب در حقیقت جزوه ی مصطفی چمران است در درس ترمودینامیک.»9) یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه.ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها می ترسیدند.10) بورس گرفت . رفت آمریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستندو به ش گفتند « ماترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند.» پدر گفت «مصطفی عاقل و رشیده . من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم» بورسیه اش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد.11) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم . به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم . درست قبل از انتخابات ، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.12) چند بار رفته بود دنبال نمره اش. استاد نمره نمی داد. دست آخرگفت « شما نمره گرفته ای، ولی اگر بروی ، آزمایشگاه نیروی بزرگی از دست میدهد. » خودش می خندید. می گفت « کارم تمام شده بود. نمره ام را نگه داشته بود پیش خودش که من هم بمانم»13) بعد از کشتار پانزده خرداد نشست و حسابی فکر کرد. به این نتیجه رسید که مبارزه ی پارلمانی به نتیجه نمی رسد و باید برود سلاح دست بگیرد. بجنگد.14) باهم از اوضاع ایران و درگیری های سیاسی حرف می زدیم .نمی دانستیم چه کار می شود کرد. بدمان نمی آمد برگردیم، برویم دانشکده ی فنی ، تدریس کنیم . چمران بالاخره به نتیجه رسید .
برایم پیغام گذاشته بود « من رفتم .آنجا یک سکان دارهست. » و رفت لبنان.
*****
زمزمه های دکتر چمران (برگرفته از کتاب خدا بود و دیگر هیچ نبود ) ء
چه فرخنده شبی بود شب قدر من. شب معراج من به آسمان ها.
از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را می دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می خواست، همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند... آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده بود و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان ها اوج می گرفت...
شب قدر من، شبی که سلول های وجودم، در آتش عشق، تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می داد و وحی الهی بر آن نازل می شد و مقدس ترین پرستش گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می گرفت و به همه اطراف منتشر می شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان های سهمگین به وجود می آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی می کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می کرد.
ای کاش می توانستم همه خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود....
نوری بود که در آن شب مقدس، بر قلبم تابید، بر زبانم جاری شد و به صوررت اشک، بر رخسارم چکید. من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمی فروشم و به خاطر شب های
قدر زنده ام. و تعالای شب قدر عبادت من و کمال من و هدف حیات من است.*
*****
داستان پذیرش مرجعیت آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله )ء
آیت الله مصباح درمورد پذیرش این مسئولیت از سوی آیت الله بهجت می گویند : با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه واصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده اند. آقای مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می گوید:« بعد از مرجعیت منزل آایت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤلیتی برود، و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسولیتش را قبول بکنند. و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤلیت را بپذیرند. و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون اینکه تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید. » تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیه الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیه الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و ... مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند. در همین ارتباط یکی از مرتبطین ایشان می گوید: ایشان پیش از در گذشت آیت الله العظمی اراکی چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود. و بعد از فوت مرحوم اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوی را منتشر کنید » چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان توسط بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.
*****

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم آخر؟ ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
*****

امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
با ماه و پروین سخنی گویم

وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
می کاهم از غمها
ماه و زهره را به طرب آرم
از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم

*****

توجه به پدر و مادر و چگونگی رفتار با آنها یکی از مسائلی است که در نزد خداوند بسیار اهمیت دارد و به همین علت ، آیات مختلفی از قرآن کریم به این موضوع اختصاص یافته و در این زمینه روایات متعددی نیز از اهل بیت ( علیهم السلام ) به ما رسیده است که جوانب متفاتی از آنرا برای ما مشخص می کند . حتی گاهی اوقات به هنگام بررسی آیات قرآن کریم و یا روایات ائمه طاهرین ( علیهم السلام ) با تعابیر شگفت انگیزی مواجه می شویم که شاید کمتر بتوانیم نظیر آنها را در موضوعات دیگر بیابیم .
بحث چگونگی رفتار با والدین ، همانگونه که ذکر شد ، جوانب مختلفی دارد و جنبه حقوقی و اقتصادی ، چگونگی برخورد عمومی با پدر و مادر ، میزان تبعیت لازم از آنها و . . . همه بخشی از ابعاد مختلف آن بشمار می آیند . حتی جالب است بدانی که دین ما نه تنها رفتار ما در سنین جوانی و میانسالی و پیری در قبال پدر و مادر را تبیین می کند ، بلکه برایمان مشخص می نماید که حتی پس از آنکه آنان از دنیا رفتند ، ما باید در مورد آنان چگونه باشی

اطاعت پدر و مادر تا چه حد ؟
دین ما به ما می آموزد هرگز نباید به گونه ای رفتار کنیم که سبب آزردگی خاطر پدر و مادرمان شویم . لذا هنگامی که آنان ما را از روی خیر خواهی و شفقت نسبت به انجام عملی فرمان می دهند و می دانیم که عدم انجام آن کار سبب رنجش و آزردگی خاطر آنان می شود ، باید حتما از پدر و مادر خویش اطاعت کنیم . این فرمان برداری و اطاعتی که پروردگارمان ، ما را نسبت به آن موظف می داند ، تنها و تنها یک قید دارد ؛ فقط در صورتی که اطاعت پدر و مادر سبب نافرمانی و معصیت خداوند گردد ، ما نباید به سخن آنها گوش دهیم .
اما جالب است حتی در این هنگام نیز که آنان به ما می گویند گناهی را انجام دهیم و یا آنکه از انجام واجبی چشم پوشی کنیم ، قرآن کریم به ما می آموزد تا در عین آنکه به سخن آنها عمل نمی کنیم ، ولی در این زندگی گذرای دنیا ، با آنان به نیکوئی رفتار نمائیم و در دنیا، هم نشین خوبی برایشان باشیم .

*****
شعری در رسای شهر زیبایم لاهیجان
الا شهر زیبای من لاه جان
نکونام باشی همی در جهان
سلامم به سرسبزی صورتت
به مردان پرکوشش همرهت
سلامم بَرٍ کوههای بلند
گرفته به بَر قامتت چون کمند
سلامم به سرچشمه های خوشت
به پاکی و شفافی خامُشت
سلامم به دستان پر پینه مردمت
به زحمت کشان مزارع به مرد و زنت
سلامم به چای و به عطر خوشش
به سبزی برگ و به دود و دمش
سلامم به مغروری مردمت
به میراث مردان پر حشمتت
سلامم به رخسار گلچهرگان
که رویند در دامنت هر زمان
سلامم به گلزار پر لالۀ اطهرت
جوانان گلگون شده در بَرَت
سلامم به مهد تشیع به شهر علی
به چشم انتظاران عدل ولی
سلامم به شهر محرم به شهر حسین
به دلبستگان طریقش به عشق حسین
سلامم به گلبانگ گلدسته های رفیع
به سادات خفته به خاکت شفیع
سلامم به آوای نی در چمن
به چنگ دل و دل به چنگ دمن
سلامم به دیباچه ای چون حزین
که اشعار نغزش بسی دلنشین
سلامی که تائب به شهرش نمود
دل از بی قراران به حق درربود
*****
خوشبختی یعنی چه ؟
امروز می خوام باهاتون درباره خوشبختی و مفهوم اون صحبت کنم
راستی شما خوشبختی رو چطور می بینی
آیا خوشبختی یعنی حداکثر لذت
آیا خوشبختی یعنی قدرتمندی
آیا خوشبختی یعنی ثروتمندی
آیا خوشبختی یعنی زیبایی
آیا خوشبختی یعنی دست یابی به آرزوها
آیا خوشبختی یعنی دوری از گناه
آیا خوشبختی یعنی انجام اعمال نیک
آیا خوشبختی یعنی هدفمندی
آیا خوشبختی یعنی رسیدن به اهداف
آیا ....و الی آخر
خیلی پیچیده به نظر می رسه مگه نه
واقعا خوشبختی چیه که هرکسی یه تعریفی از اون داره
شاید بشه گفت که خوشبختی بنزین زندگی انسانهاست
تحرک انسان در دوران حیات بسته به تعبیری داره که از خوشبختی داره
پس اهمیت موضوع خیلی واضحه
اگر بتوان تعریف صحیح خوشبختی را فراگیر نمود بسیاری از مشکلات حل میشود
آرامش اصطلاح معجزه آمیز و فرزند حقیقی خوشبختی است
تمام تلاشهای بشر در راه رسیدن به خوشبختی در صورت موفقیت به آرامش ختم میشود
حالا بار دیگر به تعاریف صدر مطلب مراجعه کنید
همگی موارد مطرح شده می تواند بخشی از خوشبختی باشند و نباشند
هرکدام از موارد در صورت حصول اگر بتواند روان انسان را آرام نماید گوشه ای از خوشبختی است
اما برای حصول کمال خوشبختی راهی جز عمل به دستورات خدای بزرگ است
اگر به دستورالعمل خالق درست عمل کنیم علاوه بر برخورداری از تمامی وجوه خوشبختی
می توانیم به آرامش حقیقی در پرتو رضایت الهی دست یابیم
در اینصورت و با رسیدن به شرایط مطلوب انسان کامل مخاطب این آیه میشویم که
یا أیتها النفس المطمئنه إرجعی الی ربّک راضیه مرضیه
فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی
*****
إن تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم
روزهای سخت و تعیین کننده جبهه اسلام عزیز
در لبنان و فلسطین آغاز شده و سید حسن نصرالله
این شیرمرد عرب و فرزند حضرت زهرا پرچمدار
این جنگ تمام عیار است
این یل اهل بیت و تالی عباس ابن علی
به تمام خیانتکاران عرب نشان داد که تنها در پرتو
ولایت علوی و ایثار حسینی می توان ضعف جبهه کفر
را نشان داد نه با حرف مفت زدن و لم دادن
صلابت رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای
و حضور مالک اشتر او جناب دکتر احمدی نژاد در عرصه
اجرایی مملکت امام زمان عجل الله فرجه در پشتیبانی از
شیر مردان حزب الله و دست کشیدن از 16 سال سیاست
خفت دولتهای گفتگو منش که حضورشان در عرصه سیاست باعث
هجوم آمریکائیان به سرزمینهای اسلامی و پر رو شدن
صهیونیستها و خفت روز افزون اعراب تن پرور و دوری
از اهداف امام راحل چیزی نبود بار دیگر قدرت اسلام علوی را آشکار ساخت
به شما عزیزان اطمینان می دهم که
باش تا صبح دولتش بدمد این هنوز از نتایج سحر است
درود بر رهبر معظم انقلاب ، احمدی نژاد انقلابی و سردار سید حسن نصر الله
*****
روز میلاد حضرت زهرا بر همه زنان پاک دامن مبارک باد
مادران ، همسران و دختران فاطمی ایران اسلامی
بکوشید تا در جهادی مقدس ظاهری مناسب و متناسب با
کشور اهل بیت را بسازیم
*****
یک کارت پستال قشنگ تقدیم به مادر عزیز و مهربانم
و همه مادران عزیز و مهربان
*****
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
*****
تحلیل سیاسی
جنگ تمام عیار لبنان و فلسطین موضوع مهمی است که به نظر می رسد توضیح
درباره علل و عوامل شروع آن و همچنین پیشبینی سرانجام کار در این مقطع لازم
و به نوعی ضروری است تا بتوان بخشی از آن را که به ایران عزیز و آینده کشورهای
اسلامی مربوط می شود را تحلیل نموده و پیشبینی های لازم اندیشیده شود
به ظاهر جنگ از زمانی آغاز شد که جنبش حزب الله در حمله ای غافلگیر کننده ضمن کشتن
هفت نظامی صهیونیست دو تن از آنها را به اسارت درآورد
اما باطن این موضوع از نظر طرفین درگیری توجیهات دیگری دارد
با گذشت حدود بیست روز از آغاز تجاوزات آشکار و روزانه به مناطق فلسطینی
در غزه و توابع آن تمام دنیا اعم از جهان اسلام و جهان غرب در قبال آن سکوت کرده و شاهد نابودی
دولت قانونی حماس با توافق سران خود فروخته عربی و دولتهای غربی حامی اسرائیل بود و گویی
سرانجام محتوم قیام دموکراتیک فلسطینیان سقوط دولت حماس است
در این مقطع شجاعترین مرد اعراب با پشتوانه دو دولت علوی یعنی ایران و سوریه
بر این بیداد شورید و تمام محاسبات مجریان طرح را بر هم ریخت
گشوده شدن جبهه ای جدید عملا شرایطی را فراهم کرد که فلسطینیان از زیر بار تهاجمات
متمرکز ، خارج شده و سیاستهای جناح اشغالگر با توجه به تغییرات پیش آمده نیازمند بازنگری شود
در سیاست جدید که بر اساس اقتضائات جدید برنامه ریزی شده اجرای طرح سرزمین سوخته برای لبنان
و فلسطین در گام نخست و اجرای طرح توقف حملات با کمک دولت حامی غرب لبنان با پیش شرط خلع سلاح مقاومت و همچنین سرنگونی دولت حماس با کمک جناح نزدیک به غرب که در حال حاضر ریاست تشکیلات
خودگردان را بر عهده دارند در دستور کار قرار دارد
اما طرف مقابل نیز بیکار ننشسته و با توجه به پیشبینی های صورت گرفته در لبنان حزب الله آمادگی خود را برای یک جنگ طولانی مدت تا آزادی اسرای لبنانی اعلام نموده و مخالفت خود را با هرگونه آتش بس همراه با شرط و شروط اعلام نموده است
از دیگر سو حملات موشکی دردناک حزب الله به شهرهای شمال فلسطین اشغالی و آوارگی صدها هزار صهیونیست
وتهدید به حملات وسیعتر و شدیدتر به پایتخت اسرائیل شرایط شکننده و پر آشوبی را در داخل
این رژیم چه از باب احزاب فعال و چه از لحاظ مردم کوچه و بازار فراهم نموده است
از دیگر سو میزان قدرت نمایی حزب الله بسیار فرا تر از پیشبینی های سرویسهای اطلاعاتی
ائتلاف حامی اسرائیل بوده و همه را مبهوت نموده است
حمایت قاطع سوریه از حزب الله و حمایت قاطع ایران از سوریه شرایط را به شدت
پیچیده و بحرانی نموده ، به گونه ای که در همان روز سوم شروع تجاوز سردمداران صهیونیست
یک مقام بلند پایه رسما اعلام کرد که هیچ طرحی برای حمله به ایران و سوریه ندارد
نتیجه اینکه شرایط به گونه ای است که اگر مقاومت لبنان و فلسطین بتواند مانع اجرای آتش بس
مشروط شده و آتش بس بدون پیش شرط وسپس معاوضه اسرای لبنانی و فلسطینی با اسرای
اسرائیلی را ممکن سازند کار صهیونیستها در این جنگ تمام است
نکته مهم این اوضاء در هم پیچیده آن است که تداوم جنگ کاری بسیار ساده تر از تحمیل شرایط مورد نظر غربی ها برای صلح می باشد و از این نظر کاملا دست بالا با حزب الله می باشد
مگر اینکه پارامترهای جدیدی به این معادله اضافه گردد
به امید پیروزی جبهه حقیقت در برابر جبهه کفر