بیائیم میهن عزیزمان را به بهترین نحو بسازیم
****
داستان در مورد يک کوهنورد است که ميخواست از بلندترين کوه ها بالا برود. او پس از سالها آماده سازی ، ماجراجوئی خود را آغاز کرد ولی از آن جا که افتخار کار را فقط برای خود ميخواست، تصميم گرفت تنها از کوه بالا برود .
شب بلنديهای کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هيچ چيز را نمی ديد . همه چيز سياه بود اصلاً ديد نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود . همانطور که از کوه بالا می رفت . چند قدم مانده به قله کوه ، پايش ليز خورد و در حاليکه به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سياه را در مقابل چشمانش می ديد . و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله قوه ی جاذبه او را در خود می گرفت.
همچنان سقوط ميکرد و در آن لحظات ترس عظيم ، همه رويدادهای خوب و بد زندگی به يادش آمد. اکنون فکر ميکرد که مرگ چقدر به او نزديک است. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش ميان آسمان وزمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود. و در اين لحظه سکون برايش چاره ای نماند جر آنکه فرياد بکشد ، خدايا کمکم کن؟
ناگهان صدای پر طنينی که از آسمان شنيده می شد جواب داد '' از من چه می خواهی ؟ "
- ای خدا نجاتم بده !
- - واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات بدهم ؟
- - البته که باور دارم .
- - اگر باور داری طنابی را که بدور کمرت بسته است پاره کن .
يک لحظه سکوت ...
و مرد تصميم گرفت با تمام نيرو به طناب بچسبد.
گروه نجات ميگويند که روز بعد يک کوهنورد يخ زده را مرده پيدا کردند . بدنش از يک طناب آويزان بود و با دستهايش محکم طناب را گرفته بود .... و او فقط يک متر از زمين فاصله داشت.
... و شما ؟ چقدر به طنابتان وابسته ايد ؟ آيا حاضريد آنرا رها کنيد ؟
در مورد خداوند هرگز يک چيز را فراموش نکنيد . هرگز نبايد بگوييد که او شما را فراموش کرده ، يا تنها گذاشته است. هرگز فکر نکنيد که او مراقب شما نيست، به ياد داشته باشيد که او همواره شما را با دست عنایت خود نگه داشته است .
در روزگار عجیب و پر از تحول فعلی ، گاهی انسان دچار سردرگمی و پریشانی می شود .
به طور مدام این سوال در ذهنهای پویا و فعال نقش می بندد که از میان مدعیان ، کدامین آنها در مسیر حقیقت گام بر می دارند و تکلیف ما چیست ؟
آنچه مسلم است اینکه در عصر غیبت امام معصوم (عج) ، نمی توان بی تحرک بود و نسبت به مسائل جاری به این بهانه بی تفاوت بود ، چرا که انسان موظف است تا بار مسئولیت خود را در هر عصر و زمانی بر دوش کشد و به نسل آینده منتقل نماید . البته در این مسیر خطرات و انحرافات همواره در کمین هستند .
مهمترین آفت در این مسیر ، جایگزینی تدریجی هوای نفس به جای فرامین الهی است که پایه بیشترین انحرافات میباشد .
بیائیم و به دقت اعمال و رفتارهایمان را بررسی کنیم :
آیا اوامر و نواهی ما که بسیاری از آنها ظاهری دینی و مذهبی دارند ، خالی از هوای نفس بوده و در آن تنها رضایت الهی لحاظ شده است ؟
حفظ جایگاه ویژه اجتماعی ، مقام و منصب ، مال و ثروت ، خانواده و فرزند ، جنگ و جدلهای بی پایه که ریشه در خودخواهی ها و خود برتر بینیها دارد و سایر دلبستگیهای دنیوی تا چه حد بر تصمیم گیریها و اعلام مواضع ما در برابر مسائل دخالت دارند ؟
بیائیم و یکبار دیگر این سوال را از خود بپرسیم که :
آیا مهمترین دغدغه ما به عنوان جانشین حق ، بسط و گسترش حقیقت است یا آنکه دنیا و مشغولیات آن ما را سرگرم کرده اند ؟ آیا خدای نکرده ، در ازای انجام بخش کوچکی از وظایف و تکالیف خود در پیشگاه الهی ، حضرت حق را مدیون خویش نمی شماریم و از بندگانش انتظار سپاسگزاری نداریم ؟!
پاسخ به این سوالات را بر عهده مخاطبین عزیز می گذاریم اما آنچه را که بر آن پای می فشاریم اینکه برای رسیدن به جامعه الگوی نبوی راهی جز این نیست که قلبهامان را جایگاه حق کنیم و لحظات را قدر بدانیم و بکوشیم تا همواره در جهت اجرای فرامین الهی در تمام ابعاد پیشرو باشیم . بدانیم که زمان در انتظار بیداری بشر از خواب غفلت نمی ماند و...
دیری نپاید که بانگ برآید که خواجه بمرد .
تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک درانگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان وفلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد .
او از همان دوران جوانی علاقه ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را ازکار برکنار کردند و عمویش جای وی را گرفت.
قدیری ابیانه شرح مسلمان شدنش را از او می پرسد که "ادواردو" می گوید: در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می زدم و کتابها را نگاه می کردم چشمم افتاد به قرآن . کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم ، احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است ونمی تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم؛ آن را امانت گرفتم وبیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می فهمم و قبول دارم او چند نوبت به ایران سفر کرده و با حضرت امام (ره)، حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی دیدار نموده و به زیارت امام رضا(ع) نیز نایل آمده بود. ادواردو در صف اول نماز جمعه تهران- فروردین 1360
ادواردو همچنین یک ماه قبل از شهادتش قصد داشت به ایران بیاید، ولی والدین او برای ممانعت از این سفر، گذرنامه اش را پنهان کرده بودند.
قدیری ابیانه گفت : برای خانواده آنیلی خیلی سخت بود که در کشور ایتالیا که مرکز مسیحیت کاتولیک است بگویند که پسر سناتور آنیلی به اسلام رو آورده است؛ بنابراین ادواردو را به شدت تحت فشار قرار دادند تا از اسلام دست بردارد؛ تحریم و تهدیدش کردند که از ارث محروم خواهد شد وحتی از ارث محرومش کردند، ولی او دست از اسلام بر نداشت .
در اواخر دهه 80 موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبیش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه ای برای کنارگذاشتنش پیدا می کردند.
در همین زمان ماجرای "ماریندی" پیش آمد. در اکتبر 1990 رسانه ها اعلام کردند که به خاطر حمل 300 گرم هروئین وی را در شهر ساحلی ماریندی در کنیا دستگیرکرده اند؛ ماجرایی که اصلاً واقعیت نداشت و پلیس و دادگاه کنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراک مطبوعاتی مطبوعات ایتالیا که اکثرا زیر نفوذ پدرش بود فراهم شد. برخی حتی او را قاچاقچی نامیدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش می دانستند .
در اوا یل دهه 90 پسر عمویش "جیووانی امبرتو" را به جانشینی انتخاب کردند؛ ادواردو نیز مخالفتی نکرد و حتی برای وی نامه نوشت و ضمن تبریک به او توصیه کرد که بازیچه دست پول پرستان نشود اما در سال 97 خانواده آنیلی با یک بحران مواجه شد؛ جیووانی در 36 سالگی ، بر اثر سرطان ناشناخته ای درگذشت. شورای رهبری نیز "جان الکان" خواهر زاده وی را به جانشینی انتخاب کرد که یک یهودی صهیونیست و یهودی زاده بود که این انتخاب ادواردو را به شدت ناراحت کرد اما او این بار سکوت نکرد و حتی با قدرت در مقابل خانواده اش که تصمیم داشتند نام خانوادگی "جان الکان" را به آنیلی تغییر دهند ایستاد و اجازه این کار را نداد و مصاحبه ای با روزنامه "مونیفست " که متعلق به حزب چپ ایتالیا و به لحاظ سیاسی مخالف پدرش بود انجام داد و بشدت انتقاد کرد.
در یک دست نوشته از ادواردو آمده است : " واضح است که آخرین پیامبر الهی، محمد (ص) است. برای اینکه این آخرین گفتار و قوانینی است که خداوند نازل کرده تا روز قیامت، بنابراین بعد از اسلام هیچ دین جدیدی نخواهد آمد. "
در آخرین روزها قبل از شهادت ادواردو به قدیری ابیانه گفته بود که صهیونیستها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و قتل او را به خود کشی، حادثه غیر مترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد ، اما تصور می کرد که تا پدرش زنده است او نیز از قتل مصون است. ".
تا این که 15 نوامبر سال 2000(24 آبان 1379) جسد بی جان وی در زیر پل "ژنرال فرانکو رومانو" پیدا شد که ظاهر قضیه نشان می داد که وی از روی پل به پائین پرت شده است .قاضی پرونده یک روز پس از مرگ وی اعلام کرد که او خودکشی کرده است که بنابر این تحقیقات خاصی انجام نشد و جسد وی بدون کالبد شکافی در همان روز دفن شد .
آری مهدی تا پای جان بر روی عهد خود با پروردگارش پایدار ماند و با سربلندی به دیدار جانان رهسپار گردید
یادش همواره جاودان باد .
کودکی با جمعی غذا می خورد ، داغ بود و دهانش بسوخت . یکی گفت : صبرکن . گفت : اینها صبر نمی کنند .
حکایت کرده اند که ....
درویشی را گفتند : دلت چه میخواهد ؟ گفت : آن که دلم چیزی نخواهد.
حکایت کرده اند که ........
پروانه را گفتند : چون می دانی که تو را از وصل شمع جز سوختن هیچ فایده نیست چرا گرد وی می گردی ؟
گفت : من حیات را از برای آن یکنفس میخواهم که می سوزم.
حکایت کرده اند که ......
انگشتری در دست جمشید بود ، گفتندش : چرا همه زینت به دست چپ دادی حال این که فضیلت را ، راست است ؟
گفت : «راست را زینت راستی تمام است»
مسئله حجاب زن مسلمان به عنوان يك پوششمتعارف به عرف جامعه اسلامي در طول تاريخمسلمانان، همواره يك مسئله فقهي بوده است كهزنان مسلمان بدون توجه به قانون حاكميت،پوشش خود را حفظ ميكردند، اما استعمارباقيمانده از امپراطوري عثماني در كشورهاياسلامي ايران و تركيه، با استبداد خشن از زنانمسلمان كشف حجاب كرد . وقتي كهاستعمار با استبداد از زنان مسلمان كشف حجابكرد، مردم دنيا فهميدند كه آزادي غربي، دروغيبيش نيست .
زنان مسلمان با فهم درست از مسائل سياسيهرگز دست از حجاب نكشيدند و اين حق خود رادر پوشش از چشمان نامحرم محفوظ داشتند وآنقدر راسخ و استوار ماندند كه فرهنگ وقانونمندي حجاب را به سرزمين كفر اروپاييانرسوخ دادند، به گونهاي كه زنان مسلمان نه تنها درجامعه عادي مغرب زمين بهخاطر داشتن حجاباحساس حقارت نميكنند، بلكه با حضور موفق و باحجاب در مراكز علمي و پژوهشي، دولتهاي بهاصلاح مدعي آزادي را مجبور كردند تا باطناستبدادي خود را نشان دهند و قانون ممنوعيتحجاب در مدارس فرانسه را به عنوان يكرهآورد حقوقي و سياسي تصويب كنند. برايفرانسويها عريان شدن زن آزادي است، اما اگرزن مسلمان بخواهد كرامت و حرمت خود راحفظ كند و با حجاب سركلاس درس حاضر شود وبه فعاليتهاي علمي و پژوهشي ادامه دهد، ديگرخبري از آزادي در حاكميت سياسي غربيها نيست.
مباني حجاب
حرمت زن مسلمانزن مسلمانواقعي، پارسا و با كرامت است وخداوند راضينيست زيبايي و محاسن چنين زني در منظر و ديدافراد فاسد قرار گيرد تا در بعضي موارد موردسوءاستفاده و شهوتراني آنان واقع شود. خداوند در استدلالحجاب زنان مومن در آيه 59 سوره احزاب»ميفرمايد: «اي نبي به همسران و دخترانت وزنان مومنين بگو كه خودشان را با جلابيب (جمعجلباب به معناي چادر يا لباس بلند) بپوشانند; اينكار به خاطر اين است كه آنان به وقار، احترام ومتانت شناخته شوند تا مورد اذيت و آزارهوسرانان قرار نگيرند و خداوند بخشنده و مهرباناست.
سوگند به نفس آدمى كه وى را بر كجى ها و كجروى ها ملامت مىكند.
(ان النفس لامّارة بالسوء).
همانا نفس آدمى او را به سوى بدى فرمان مىدهد.
د: مسيرهاى دوگانه در پيش روى انسان )راه تعالى، راه انحطاط).
(قد تبيّن الرشد من الغيّ ( بقره / 256.
راه رشد و تعالى، از راه ضلالت و گمراهى باز نمايانده شده است و هر يك قابل شناسايى است.
(ألم نجعل له عينين. و لساناً و شفتين. و هديناه النجدين ( بلد / 10 و 8.
آيا قرار نداديم براى انسان دو چشم و زبانى و دو لب، و آيا دو راه پيش پايش ننهاديم؟
از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را می دانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من، روح شده بود و روح من آتشفشان کرده بود. می خواست، همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند... آن گاه آتش عشق به کمک آمده بود و جسم خاکیم را سوزانده بود و از من فقط دود مانده بود و این دود همراه با روح من به آسمان ها اوج می گرفت...
شب قدر من، شبی که سلول های وجودم، در آتش عشق، تغییر ماهیت داده بود و من چیزی جز عشق گویا نبودم. دل من، کعبه عالم شده بود، می سوخت، نور می داد و وحی الهی بر آن نازل می شد و مقدس ترین پرستش گاه خدا شده بود. امواج خروشان عشق از آن سرچشمه می گرفت و به همه اطراف منتشر می شد. از برخورد احساسات رقیق و لطیف با کوه های غم و صحراهای تنهایی و آتش عشق، طوفان های سهمگین به وجود می آمد که همه وجود مرا تا صحرای عدم به دیار نیستی می کشانید و مرا از زندان هستی آزاد می کرد.
ای کاش می توانستم همه خاطرات الهام بخش این شب قدر را به یاد آورم. افسوس که شیرازه فکر و طغیان احساس و آتشفشان روح من، آن قدر سریع و سوزان پیش می رفت که هیچ چیز قادر به ضبط آن نبود....
نوری بود که در آن شب مقدس، بر قلبم تابید، بر زبانم جاری شد و به صوررت اشک، بر رخسارم چکید. من همه زندگی خود را به یک شب قدر نمی فروشم و به خاطر شب های
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم آخر؟ ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگانم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پر گیرم که رسم به فلک
سرود هستی خوانم در بر حور و ملک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم ساغر شکنم
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
با ماه و پروین سخنی گویم
وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
می کاهم از غمها
ماه و زهره را به طرب آرم
از خود بی خبرم ز شعف دارم
نغمه ای بر لبها
امشب یک سر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
*****
توجه به پدر و مادر و چگونگی رفتار با آنها یکی از مسائلی است که در نزد خداوند بسیار اهمیت دارد و به همین علت ، آیات مختلفی از قرآن کریم به این موضوع اختصاص یافته و در این زمینه روایات متعددی نیز از اهل بیت ( علیهم السلام ) به ما رسیده است که جوانب متفاتی از آنرا برای ما مشخص می کند . حتی گاهی اوقات به هنگام بررسی آیات قرآن کریم و یا روایات ائمه طاهرین ( علیهم السلام ) با تعابیر شگفت انگیزی مواجه می شویم که شاید کمتر بتوانیم نظیر آنها را در موضوعات دیگر بیابیم .
بحث چگونگی رفتار با والدین ، همانگونه که ذکر شد ، جوانب مختلفی دارد و جنبه حقوقی و اقتصادی ، چگونگی برخورد عمومی با پدر و مادر ، میزان تبعیت لازم از آنها و . . . همه بخشی از ابعاد مختلف آن بشمار می آیند . حتی جالب است بدانی که دین ما نه تنها رفتار ما در سنین جوانی و میانسالی و پیری در قبال پدر و مادر را تبیین می کند ، بلکه برایمان مشخص می نماید که حتی پس از آنکه آنان از دنیا رفتند ، ما باید در مورد آنان چگونه باشی
اطاعت پدر و مادر تا چه حد ؟
دین ما به ما می آموزد هرگز نباید به گونه ای رفتار کنیم که سبب آزردگی خاطر پدر و مادرمان شویم . لذا هنگامی که آنان ما را از روی خیر خواهی و شفقت نسبت به انجام عملی فرمان می دهند و می دانیم که عدم انجام آن کار سبب رنجش و آزردگی خاطر آنان می شود ، باید حتما از پدر و مادر خویش اطاعت کنیم . این فرمان برداری و اطاعتی که پروردگارمان ، ما را نسبت به آن موظف می داند ، تنها و تنها یک قید دارد ؛ فقط در صورتی که اطاعت پدر و مادر سبب نافرمانی و معصیت خداوند گردد ، ما نباید به سخن آنها گوش دهیم .
اما جالب است حتی در این هنگام نیز که آنان به ما می گویند گناهی را انجام دهیم و یا آنکه از انجام واجبی چشم پوشی کنیم ، قرآن کریم به ما می آموزد تا در عین آنکه به سخن آنها عمل نمی کنیم ، ولی در این زندگی گذرای دنیا ، با آنان به نیکوئی رفتار نمائیم و در دنیا، هم نشین خوبی برایشان باشیم .
چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
1 Comments:
سلام
امیدوارم که خسته نباشید
مطالبتان بسیار مفید و قابل استفاده می باشد
فعلا حدا نگهدار
By kooshali, at ۱۱:۲۷ قبلازظهر +۳:۳۰ گرینویچ
ارسال یک نظر
<< Home