آمار كوشالي: ژوئیهٔ 2008

كوشالي

سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۷

خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟


با اینکه هنوز نزدیک به یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری دهم باقی مانده احزاب و گروههای سیاسی دچار تب و تاب انتخاباتی شده و با شدت و حرارت این موضوع را در دستور کار خود قرار داده اند در این مسیر دوستان اصلاح طلب گوی سبقت را از دیگران ربوده و به واسطه بیرون گود بودن و داشتن وقت به میزان کافی ، برنامه ریزی کرده و نتایج را راهبرد می کنند . تا دوره های قبل مهندس میرحسین موسوی شخصیت محبوب و دم دستی این جریانها محسوب می شد که در آستانه هر انتخابات به سراغ نام و نشان ایشان رفته و آن را بر سربازار سیاست آورده ، حراج می کردند . درحالیکه تا روز آخر زیر بیرق طرفداری او سینه می زدند به ناگاه تغییر جهت داده و شخص دیگری را به عنوان داروی مشابه تقدیم ملت می کردند . به قول یکی از دوستان که هر وقت می خواست در مورد قدرت خودش صحبت کند می گفت : " رستم دستان رو می شناسی . وقتی تأیید مخاطبش رو می گرفت می گفت : خوب من محمدشون هستم "
البته مهندس موسوی هیچگاه فریب این سیاسی کاران کوفی منش را نخورد و مشی خاصی را پی گرفت که همواره به ناامیدی دشمنان رهبری و نظام جمهوری اسلامی انجامید که از این باب یقینا ایشان از ذخایر ارزشمند نظام محسوب می شوند
اما این امید در میان دشمنان نظام ولایی هیچگاه نابود نشده و این مجموعه به دنبال ظهور چهره ای دیگر برای رسیدن به هدف خود لحظه شماری کردند تا اینکه ایران اسلامی 8 سال دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی را تجربه نمود
کسانی که در همان روزها ضمن تحمیل بسیاری از افکار خود به دولت ، هزینه های بسیاری را بر آن تحمیل کرده و هرکجا که آقای خاتمی دربرابر زیاده خواهی های ایشان مقاومت نمود او را تخطئه کرده و در انتها پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند بعد از چهار سال تجربه خروج از حاکمیت و عدم امکان برای زمینه سازی تغییر شعارهای بنیادی امام راحل و رهبری معظم ، باردیگر به نقش همیشگی خود پرداخته و به دایة مهربانتر از مادر بدل شدند
فارق از اینکه نحوه برخورد آقای خاتمی با این فدائیان سینه چاک ! چگونه خواهد بود ، پر رویی این گروه در تکرار روشهای منسوخ و پیگیری جانانه ایشان در رسیدن به هدف ( کرسی های قدرت برای خدمت به ... ) قابل تأمل و اندیشه است
شاید پیگیری های هدفمند حامیان خارجی این افراد و ناامید نشدن آنها از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر افکار علوی امام خمینی و زعامت مقام معظم رهبری ( حفظه الله ) و یا حداقل امید به ایجاد تغییر در رفتار سیاسی و اعتقادی نظام ، عامل اصلی این همه تلاش و پیگیری باشد . آنهم با شعارهای رنگارنگی مانند
زنده باد عبدالله نوری ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، مرگ بر دولت احمدی نژاد ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، اعتلاف با عزرائیل برای عدم پیروزی احمدی نژاد ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، قالیباف به از هیچی ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، مرگ و درود همزمان بر هاشمی رفسنجانی ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، تا حدودی درود بر عارف ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، جهنم و درک کروبی هم باشه چاره ای نیست ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، بابا هرکی باشه اشکالی نداره فقط احمدی نژاد نباشه که کل اهداف رو نقش بر آب می کنه ( خاتمی می آید! ، خاتمی نمی آید؟ ) ، ... !؟

پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۷

سیاست دولت نهم وآشفتگی انگلیسی ها

یکی از جالب ترین موضوعات مربوط به سیاستهای بین المللی که در ماههای اخیر جلوه نموده است ، گامهای عملی دو کشور بزرگ و موثر دنیای امروز یعنی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا برای درک صحیح موقعیت خود و طرف مقابل بوده است

گامهای نخستین این تحول با سفر تاریخی دکتر احمدی نژاد به نیویورک برداشته شد که علیرغم تمام سیاه نمائیها دستاوردهای فوق العاده ای برای عقلای سیاسی آمریکا در بر داشت . نتیجه این سفر در ظهور پدیده باراک اوباما برای مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و بیان سخنانی جدید و بی سابقه از زبان او در مورد ایران جلوه نمود . تأیید تلویحی تفاوت برخی شعارهای اوباما با شیوه های سیاستمداران فعلی آمریکا توسط محمود احمدی نژاد پاسخی بود که ایران به چله نشینان سیاست آمریکا داد.
به نظر می رسد که هر دو طرف این جدال ، پس از چند دهه زور آزمایی به این نتیجه رسیده اند که اروپائیان و خصوصا انگلیسی ها میاندار امینی در جهت حل موانع نبوده و عملا نقششان اجرای سیاست استخوان لای زخم و تداوم بحران روابط مابین ایران و آمریکا بوده اند تا در سایه این تخاصم مداوم از هر دو سوی دعوا باج خواهی کنند
با روی کار آمدن دولت نهم و به انزوا رفتن تیمهای سیاسی پیشین که دارای روابط سنتی سیاسی و معاملات پنهان و پیدای اقتصادی با دول اروپایی علی الخصوص انگلستان بودند ، تئوری تقابل مستقیم با دشمن اصلی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت تا بر اساس ضرب المثل قدیمی (( مرگ یکبار و شیون یکبار )) تکلیف کار روشن شود و ملت از این باج دادنهای دائمی به انگلیسی ها رهایی یابد
سه سال نخست کار دولت احمدی نژاد به زورآزمایی مستقیم با دولتمردان پر ادعای آمریکا گذشت تا آنها بتوانند قوت و قدرت ایران اسلامی را پس از سی سال پیشرفت ، بی واسطه احساس نمایند . درپی چند دور زور آزمایی در میادین افغانستان ، عراق ، لبنان ، آسیای جنوب شرقی و آمریکای مرکزی ، پرده نشینان سیاست گذاری ابرقدرت جهانی ، عمق توانمندی ابرقدرت خاورمیانه را دریافته و با حذف رابطهای اروپایی خود برای رفع مشکلات ریشه ای خود با ایران اسلامی پیش قدم شد
سال پایانی دولت دکتر احمدی نژاد صرف مدیریت این تعاملات شده و کشور در این مسیر قرار گرفته است . رو در رو شدن این دو قدرت تعیین کننده در معادلات جهانی ، اگرچه به معنای عدول طرفین از سیاستهای بنیادین خود نیست اما به معنای پذیرش جایگاه مهم طرف مقابل می باشد که چنین دستاوردی قطعا پیروزی قاطع جمهوری اسلامی ایران می باشد چرا که در ذیل این حرکت آمریکا بر خلاف گذشته جمهوریت و اسلامیت نظام ما را پذیرفته است
حرکت در این مسیر قطعا نتایج مثبت فراوانی برای طرفین در پی دارد که یقینا فواید حاصل برای ایرانیان بسیار بیشتر است اما آنچه که انسان را به تفکر بیشتر وا می دارد عکس العملهای عصبی و پرخاشگرانه اروپا و خصوصا انگلیس به این تحولات از یک سو و حافظان منافع این استعمارگر پیر در داخل کشور می باشد که نشان از هدف گیری صحیح دولت نهم و در راس امور رهبری معظم انقلاب اسلامی می باشد

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۷

تفاوتهای دنیای احمدی نژاد ، دنیای دیگران


امسال در حالی آغاز چهارمین سال دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد را شاهدیم که بر خلاف تمام دوره های پیشین به طور مداوم و ثابت ، دشمنی و مخالفت با دولت او با روشهای مختلف و شیوه های روزآمد ادامه داشته و با یک آهنگ منظم گسترش یافته است
تهمت ، دروغ ، بزرگنمائی مشکلات ، کوچک جلوه دادن کارها ، تحقیر همکاران دولت با انگهای مختلف همچون ناتوانی علمی ، بی تخصصی ، کم تجربگی و .... ، شایعه های محیر العقول ، جوکهای اینترنتی و اس ام اسی ، هجومهای مطبوعاتی ، ایجاد بحرانهای مقطعی در داخل کشور ، ارسال پالسهای غیرمتعارف به دشمنان خارجی و ... تنها بخشی از کل ماجراست
سوال بزرگ و پرسش بی پاسخ روز اینکه : چرا ؟
واقعیت چیست و چرا بسیاری از مسئولین و مدیران کشور در بخشهای مختلف ، شیوه های مدیریتی دکتر را نپسندیده و نه تنها او را در رسیدن به اهدافش یاری نمی کنند ، حتی بی تفاوت نیز نمانده و در جهت به شکست کشاندن کارهای دولتش تلاش فراوان می کنند . به راستی چرا ؟ مگر بسیاری از اینان نمک خورده های این نظام نیستند ؟ مگر بسیاری از اینان مدعی انقلاب نیستند ؟ مگر بسیاری از اینان کارنامه های مدیریتی خود طی بیست سال اول انقلاب را به سینه ندارند ؟ مگر بسیاری از اینان خود را منشأ و اساس جمهوری اسلامی نمی دانند ؟
پس چرا این همه شانتاژ ؟ چرا این همه بداخلاقی ؟ چرا این همه سیاه نمایی ؟ چرا این همه دشمنی و عداوت با یکی دیگر از فرزندان انقلاب ؟
به نظر می رسد که این برخوردهای نامتعارف ، ریشه در دنیای نامتعارف دکتر احمدی نژاد دارد . ریشه تمام این مسائل خود اوست . به قول خودش او آنچه را که علمای دین بر بالای منابر گفته اند خوب شنیده و باور نموده است و دین را ابزاری برای دنیای خود و اطرافیانش نمی داند. او هنوز " به روز " نشده و در تفکرات هزار و چهارصد سال پیش رسول خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع) متوقف مانده است و هیچ اطلاعی از احکام ثانویه و تشخیص مصلحت مسلمین ندارد . از همه بدتر آنکه اصل مترقی ولایت فقیه را که در قانون اساسی ایران اسلامی بر آن تصریح شده باور دارد و خود را سرباز مطیع ولایت می داند ، نه فردی روشنفکر که به وکالت از مردم قرار است غلطهای فقهای بی انعطاف را گرفته و پایه های استمرار قدرتمندی و نفوذ سیاستمداران اسلامی ! مدعی در انقلاب را محکم کند
اصلا دکتر احمدی نژاد ، قدرت درک صاحبان سرمایه های یک شبه را ندارد و نمی تواند با آنها کنار بیاید ! مجموعه های هزار فامیل را تحمل نمی کند ! حتی حاضر نیست تخلفات کوچک چند هزار میلیاردی قدیمی را نادیده گرفته و درک نمی کند که قانونهای عدالت گرایانه عطف به ماسبق نمی شوند !او حتی به مدیران خود رحم نمی کند و به بهانه های واهی عذرشان را می خواهد . مدیران ماهی که در طول خدمتشان تنها تخلفشان کم سرعتی در کار بوده است . فکرش را بکنید اگر دکتر می خواست با مدیران معاونین و وزرایی کار کند که کوچکترین تخلفشان همدستی و همنوایی با سیستمهای مافیایی اقتصادی و شراکت در تصاحب بیت المال به شیوه های مختلف بود ، چه واکنشهایی نشان می داد !؟
اصلا می توان با چنین رئیس جمهور بی منطقی کار کرد ؟ حتی فکر کار کردن با چنین موجودی که بیست و چهار ساعت شبانه روز برایش کم است و در معیت او وزرا و معاونین به سرنوشت سپاهیان داوود نبی دچار می شوند وحشت زاست
دنیای احمدی نژاد با دنیای بسیاری از آقایان متفاوت است . در دنیای دکتر اثری از لذت فرو رفتن در آب ولرم وان سونا و جکوزی منزل یافت نمی شود . او توان تحمل خوشبختی ناشی از تماشای پایتخت از پنت هوس زیبای واقع دربرجهای بلند قیطرانیه ! را ندارد ! او هیچگاه نمی تواند بفهمد که سفر تفریحی به اروپا و کشورهای عربی منطقه با جمعی از دوستان و فامیل اینکاره چه صفایی دارد ! اصلا او گند زده به همه چیز و سفرهای خارجی دولتیان را تبدیل به سفرهای کاروان اسرای کربلا کرده ! آخه باید به چه چیز دکتر دل خوش کرد و از اون حمایت کرد ؟ اون باعث ننگ و بدنامی خیلی هاست . اون نباید باشه یا لااقل نباید رئیس جمهور باشه ؟ آخه رئیس جمهور و این همه بی کلاسی ؟ همش با گدا گدوله ها می پره . همش تو شهرها و استانها دنبال سوسک و شپش بدبخت بیچاره هاست و فکر می کنه اینطوری می تونه بهشون کمک کنه . بابا اینقدر نمی تونه بفهمه که اگر هم بخواد به اونا کمکی بکنه باید دم ماها رو ببینه . با یه همچین آدم دگم و سختی چطوری میشه کنار اومد . اون دنیاش با دنیای بقیه فرق می کنه اون مثل خیلیهای دیگه نیست .
شرمنده ، کاریش نمی شه کرد اون واقعا یه مزاحمه که به درد یه دنیای دیگه می خوره ، دنیایی که بهش معتقده و خیلی ها بهش اعتقادی ندارن .

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۷

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند