آمار كوشالي

كوشالي

یکشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۹

فروشگاه هاي لوازم آرايشي، خاکريز جنگ نرم دشمن اند
بسم رب الشهدا والصدیقین
يک روز عصر دلتان در خانه مي گيرد و مي خواهيد به پارک شهر برويد. مثلا پارک ملت که چه عرض کنم؟! پارک ذلت! پارک لذت! بورس فروش غيرت! نکبت! نه سرسبز! از همه رنگ! رنگين از دخترکان ارزان قيمت. ولش کنيد اصلا. ما مي رويم براي هواخوري. نه خدايي نکرده براي امر به معروف و نهي از منکر! ما اهل اين غلط ها نيستيم. ما هم مثل قرتي ها بي غيرتيم. اين را گفتم که يک وقت فکر نکنند عطر ايمان مي خواهد فضاي جامعه را به گند بکشد. عطر هم فقط از آن عطرهايي که جنس مخالف را جذب مي کند. گل ياس و محمدي براي مجلس ختم است که به بازماندگان آرامش بدهد. اگر جامعه متمدن ما را سيخ نزند از اينجا به بعد ديگر راجع به عطر و ادکلن حرف نمي زنم. مي رسيد سر کوچه و تابلوي کوچه را مي بينيد که روي آن بزرگ نوشته سي و پنج و زيرش کوچک نوشته "شهيد عزيزي" ! براي اينکه يک وقت مردم راه را گم نکنند! شانس که نداريم! يکدفعه راه را گم مي کنيم و مي افتيم در صراط مستقيم! در راه شهدا و ضعفا و امام و رهبري. اين ها ديگر نفسمان را مي گيرد!دلمان براي ادکلن هاي play boy وسيگار مگنا تنگ مي شود!
تا مي رسيد سر کوچه با مغازه لوازم آرايشي اول (طبقه همکف يک خانه ي جنوبي) مواجه مي شويد.
سر کوچه که رسيديد به سمت چپ مي پيچيد و وارد خيابان فرعي مي شويد، دومين لوازم آرايشي؛ به سمت خيابان اصلي مي رويد و به محض اينکه وارد آن مي شويد مغازه اول نه، ولي دومي لوازم آرايشيست؛ کمي جلوتر مي رويد و نگاهي به آن طرف خيابان مي اندازيد، باز هم لوازم آرايشي اين بار يک فروشگاه بزرگ... .
يک ساعتي را دور پارک راهپيمايي مي کنيد و انواع متلک هاي جديد سيخ سيخي ها به دخترها را ياد مي گيريد. بالاخره ياد گرفتن که بد نيست! البته رئيس جمهورمان قول داده که با هدفمندي يارانه ها مشکلات حل مي شود. مثلا سيخ سيخي ها پول برق براي اتوي مو ندارند. در مسير برگشت با خودتان مي گوييد "اين بار از خيابان ديگري به خانه برمي گردم، بهتر است...".

به فکر فرو رفتم...
مگر در اين محله چند زن و دختر زندگي مي کنند که سرتاسر آن از فروشگاه لوازم آرايشي پر شده است؟ هر قدر هم که تراکم جمعيت زياد باشد، آيا بايد اين وسايل آرايشي وسوسه انگيز هر چند متر در مقابل ديد دختران جوان و نوجوان باشد؟ يا عکس هاي خانم هاي آرايش کرده ي اجنبي معلوم الحال روي شيشه هاي مغازه ها و فروشگاه ها در چشمان پسران جلوه نمايي کند؟ مي دانيد، چند وقتي هست که دلم براي بوي باران تازه و خاک لک زده است!؟
بگذاريد از وضع داخل تعدادي از اين فروشگاه ها هم کمي برايتان بگويم.
برخي فروشندگان که خود مانکن هايي شده اند و مي شود به جاي نگاه کردن به بروشورها و عکس ها و عروسک هاي پلاستيکي، آن ها را نمونه ي تبليغات هر نوع آرايش و لوازم مورد نياز آن دانست. فرقي نمي کند که پسر باشيد يا دختر! در هر لوازم آرايشي هم براي خانم ها و هم براي آقايان مدلينگ وجود دارد! البته با رعايت کامل شئونات اسلامي از نوع آمريکايي!!!!!
ولي در اسلام آمريکايي که ما حکمي مبني بر تماس بين بدن زن و مرد نداريم. اسلام آمريکايي همان اسلام خودمان است با درون مايه ي جدايي دين از سياست! پس بعضي از اين فروشندگان حتي مسلمان آمريکايي هم نيستند، وقتي با دو چشم خودم مي بينم که فروشنده، کرم يا هر نوع ماده آرايشي را با انگشتانش بر روي دست جنس مخالف خود مي کشد تا خريدار خوش غيرت کيفيتش را بسنجد!
شهدا مي گفتند که دوست نداريم برويم شهر، آنجا بوي شيميايي مي آيد. خيالتان را راحت کنم، در شعار آزادي بمب هسته اي بود! اينجا بمب هسته اي منفجر شده است و همه چيز را با خاک يکسان کرده! شلمچه بوي ياس مي دهد. ولي اينجا بوي خون. يادم آمد. ما غرق شدگان کشتي تايتانيک نيستيم، ناو وينسنز ما را هدف قرار داده. فکر کنم صدام اين دفعه بجاي عامل اعصاب عامل هوش و حواس زده. انگار نمي فهميم چه دارد به سرمان مي آيد؟! سر چهارراه آزادشهر (چهارراه نمونه شهر مشهد) جنازه صدها دختر و پسر دست و پا مي زند. جالب اينکه آمبولانس هم نمي آيد! مي گويند اين چه جنازه ايست که دارد راه مي رود؟ مي گويم دلشان خيلي وقت است که مرده! بياييد به دلشان تنفس مصنوعي بدهيد.ميگويند ما اهل دل نيستيم و مرگ حق است! الجنّه والنّار حق! ربنالاتزغ قلوبنا بعدجنگ سخت وهب لنا من لدنک رحمه درجنگ نرم، انّک انت الوهاب.
به جرأت مي توان گفت که فروشگاه هاي لوازم آرايشي ، خاکريز جنگ نرم دشمن اند و برخي فروشندگان آن سربازانشان، حال مي خواهد خوششان بيايد يا ما را متحجر بنامند! من در اين مغازه هاي کوچک و در آن فروشگاه هاي بزرگ عطري از خدا را استشمام نمي کنم! مگر نمي گويند آزادي؟ من احساس خفگي مي کنم! همه روزه در سطح خيابان و دانشگاه حس خفگي مي کنم! کاش هر روز سه خرداد بود. نه اينکه هر روز دو خرداد باشد و فقط يک روز سه خرداد! تف بر اباحي گري! نيلوفرجون ها و سيخ سيخي ها بيماري نفهمي گرفته اند. آنها چه مي دانند سکولاريزم چيست! اين ها زير سر آن طرف آبي هاست. تقصير عبدالکريم است که گفت تساهل و تسامح. تقصير آن شيرين ترش رو تلخ مزاج است که گفت نه روسري نه توسري! کسي به نيلوفرجون نگفت که اگر کنيز فاطمه زهرا(س) نباشي شيطان تو را به کنيزي مي برد!
هرچه حساب کردم ديدم به نظر مي رسد که تعداد مغازه هاي لوازم آرايشي در محله ي ما، بلکه در شهر ما، کم کم از سوپر مارکت ها هم بالا مي زند! نمي دانم، شايد من بدبينم! شاید رنگ آميزي برخي دختران (که محبت را بيرون از خانه گدايي مي کنند) جزو زيباسازي شهر به حساب مي آيد؟ هنوز از خاطرم نرفته عکس هاي تبليغاتي سران فتنه را بر روي شيشه هاي فروشگاه هاي لوازم آرايشي در سال هشتاد و فتنه! عکس شيخنا کروبي و جناب ميرچيز کنار مانکن هاي غربي!
براي مسئولان فرهنگي اين کشور بايد سوت و کف و هورا کشيد! آنها صلوات مي خواهند چکار؟ چه معني دارد که کشور امام زمان (عج) بزرگترين مصرف کننده ي سرخآب و سفيدآب باشد!شهدا شرمنده ايم... ، همه فکر مي کنند چون شماها زنده ايد ما نبايد بجنگيم.


2 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home