آمار كوشالي: فوریهٔ 2009

كوشالي

چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۷

مناظره خاتمی و احمدی نژاد

با توجه به اهمیت موضوع انتخابات ریاست جمهوری سال آینده و محوریت رقابت احتمالی مابین دو کاندیدای پرطرفدارتر ، آقایان احمدی نژاد و خاتمی ، برگزاری جلسه مناظره رودر روی آنها مبتنی بر عملکرد آن دو طی دهه اخیر کشور خالی از لطف نیست ، توجه کنید


خاتمی : ما با هماهنگی بزرگان دین و انقلاب برای اصلاح دین جد خود قیام نموده ام



احمدی نژاد : ما نیز با هماهنگی بزرگان دین و انقلاب هدفی جز انجام فرامین امام المسلمین و جانشین خلف امام راحل را دنبال نمی کنیم . حالا چه شده است که در طول هشت سال ریاست شما که چپ و راست به جد و آباء شما توهین می شد ، قیام که چه عرض کنم یه توبیخ کوچک هم نفرمودید ولی حالا نیاز به قیام می بینید ؟

خاتمی : لزوم این قیام در پی مشورتهای صورت گرفته با اهل تشخیص مصلحت جامعه ایرانی گرفته شده و البته با خرابکاریهای صورت گرفته در دولت حضرتعالی و ناهنجاریهای صورت پذیرفته در دوران جنابعالی چاره دیگری نبود . ضمنا همانطور که دوستان و رفقا در دولت ما گفته بودند دعواهای موجود در سرزمین اعراب و در زمان اجداد ما مربوط به یک سری دعواهای خانوادگی مابین بنی امیه و بنی هاشم بوده است و بس که آن هم به شما مربوط نمی شود لذا از موضوع دعواهای خانوادگی در فامیل ما سوء استفاده نکنید !؟ بروید و حجم خدمات دولتهای ما و بزرگمرد سازندگی را در کل کشور ببینید آقا !؟




احمدی نژاد : والله چه عرض کنم ! ما به هرگوشه از کشور که می رویم و تلاش می کنیم تا بخشی از مشکلات مردم را حل کنیم می بینیم که کار خرابتر از این حرفهاست که با قیام شما رفع و رجوع شود . ضمنا در این چهار سال ما فقط رسیدیم گوشه های کوچکی از آن همه خدمات صورت پذیرفته در دولتهای شما و بزرگان مصلحت اندیشتان را ببینیم و متأسفانه آنقدر نامه تشکرآمیز دریافت کردم که نشد بابت عرض تبریک به دست بوسی حضرات برسم .



خاتمی : مجبورم کردی که اینجوری نیگات کنم و چون مطمئن هستم اهل فهم این چیزا نیستی باید توضیح بدم که این نیگاه عاقل اندر سفیه هستش . آخه عقل کل ! تو می خوای به درد این پا برهنه های بدبخت برسی ؟ اونم بدون هماهنگی بزرگانی که همه چیز مملکت دستشونه ؟ آخه آی کیو ، یه تریپ اومدیم سر خونه و زمین ، تموم طرفداراتو به گل نشوندیم . یادت نیست پارسال زمستون گوجه فرنگی رو کردیم کیلویی چهار هزار تومن تا موقعی که می خواستی لایحه سال 87 رو به مجلس بدی گوجه فرنگیمالت کنیم ! آخه بدبخت با این ادا اصولها که درآوردی هرچی پولدار پرقدرت بود رو با خودت دشمن کردی تازه بدبختها رو هم بدبخت تر کردی . این چه طور عدالتیه نادان بی سیاست !؟



احمدی نژاد : برادر بزرگوار بدجوری توهین می کنی ولی چاره ای نیست . از خدا پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه ، من هم همه اینهایی رو که گفتی می دونم راستشو بخوای از قبل انتخابات قبلی هم می دونستم . به همه هم گفتم که اگه به من رای بدن من با این جماعت کنار نمی یام و تمام سعی خودم رو می کنم تا به نفع بدبخت بیچاره ها ، در مقابل فاسدان و غارتگران بیت المال بایستم . با این وضعیت خیلی از کسانی که از روی آگاهی به من رای دادن از همون اول می دونستن که توی این جنگ نون و حلوا به کسی نمی دن و در مقابل ما کسانی قرار دارن که برای رسیدن به اهداف نامشروع خودشون همه کاری ممکنه بکنن حتی نابودی ملت خودشون . با این حال از دست من دلگیر نشو چون ما شیعه جد تو امام علی ابن ابیطالب هستم و معتقدم که اگه ملت یک کمی بیشتر پای عدالت وایستند باز هم این گردن کلفت های بیت المال خور عقب نشینی می کنن . درست مثل اول انقلاب با این حال اگه مردم دیگه نخوان بیشتر از این پای عدالت هزینه کنن من حرفی ندارم . تازه بار مسئولیت من کمتر میشه

خاتمی : آخ خ خ خ . یکی منو از دست این پنبه نجات بده . آخه میگم حالیت نیست و لیاقت این منصب رو نداری . برادر من ، عزیز من ، جیگر من ، شیکر من ، 1400 سال از اون زمون میگذره ، شرایط تغییر کرده ! خود امیرالمومنین هم اگه امروز بود بهت میگفت که راه توفیق ، راه رسیدن به خدا ، راه رسیدن به نوا ، راه رسیدن به علم و تکنولوژی از اون روشهای منسوخ امکان پذیر نیست . اصلا مگه من از اولاد اون خانواده نیستم ؟ بیا و حرف من رو گوش کن و این ملت رو از این همه کشمکش نجات بده . برو یه گوشه بشین و از صبح تا شب واسه اجداد من گریه کن ولی تو رو خدا پاتو از روی دم بزرگان انقلاب و کشور بردار . اگه هم خیلی از حمایتهای رهبری مطمئن هستی بهت بگم که اگه بخوای بیشتر از این ادامه بدی مجبور میشیم یه جورایی جواب اون رو هم بدیم اونوقت تویی که نمی خواهی رهبرت خال برداره پشیمون میشی ها ! آفرین پسر خوب بیا بشین سرجات و به این چیزا کاری نداشته باش .

احمدی نژاد : همه چیزایی رو که گفتی نوشتم . از اینکه این همه به فکر سلامتی من هستی و از شدت این فکر و خیال هرچی از دهن خودت و طرفدارات در میاد نثار میکینی شاکرم . با این حال فهم من از شریعت و دین همینه که بهش عمل می کنم و همونطورکه تو یه جلسه خصوصی به دانشجوهای دانشگاه امام صادق (ع) گفتم « مشکل من با حضرتعالی و همفکراتون اینه که اون چیزایی رو که شماها بالا منبرها گفتید من و هم فکرای من پای منبرها باور کردیم » با این حال نتیجه اعمال انسانها در محشر روشن میشه و در آینده ای نه چندان دور روشن میشه که آیا تفکرات من و همفکرام قدیمی و منسوخ محسوب میشه یا تفکرات شما و دوستانتون درست و مبتنی بر حق و حقیقته !؟

دوشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۷

بلبل حسین سیمرغ دمشق شد

عمه جان ، دلم برای بابا تنگ شده . دخترکان شامی به پدرانشان می نازند و مرا دشنام می دهند

عمه جان ، مگر بابا دیگر مرا دوست ندارد ؟ مگر همیشه مرا بلبل خود نمی خواند ؟ پس چرا نزد ما نمی آید ؟

عمه جان ،می خواهم کاسه آبی برای لبهای تشنه بابا ببرم . دیگر آب فراوان شده اما بابا نمی آید
دختر عزیزم ، بابا به مسافرت رفته و میهمان خداست . او نزد ما نمی آید اما ما روزی به دیدارش خواهیم رفت
دختر عزیزم ، اینجا دمشق است و مرکز حکومت شیطان . اینجا بلبل های کوچک را می آزارند و دشنام می دهند
دختر عزیزم ، برای رهایی از نیش زبانهای این مردم دو راه بیشتر وجود ندارد . یا باید دمشق را ترک نمود و یا باید به حدی بزرگ و قدرتمند شد که دیگر یارای آزار نداشته باشند
عمه جان ، دل تنگم اما گرسنه نیستم ! چرا برایم غذا آورده اند ؟ شاید در این مجمعه قطره آبی بیابم و آن را برای بابا نگاهداری کنم
عمه جان ، نگاه کن ! بابایم آمده است . نگفتم می آید ! او نیز دلتنگ من بود زیرا نه با پا که با سر آمده است
عمه جان ، رخصتی عنایت کنید که می خواهم کمی با بابایم تنها درد دل کنم
بابای مهربانم ، بسیار بسیار از دوریت زجر کشیدم ، طعنه خوردم و توهین شنیدم
بابای مهربانم ، به رغم تمام مشکلات ، شکوه نکردم چون می دانستم که می آیی تا مرا با خود ببری . این را بارها به دخترکان بی ادب شامی گفتم
بابای مهربانم ، عمه می گوید در برابر شامیان گمراه دو راه بیشتر وجود ندارد و من راه دوم را بیشتر دوست می دارم . من به همه نشان خواهم داد که شامیان نیز اصلاح پذیرند اگر
اگر شما قول دهی تا مرا هم با خود به آسمانها ببری و جسم کوچک بلبل خود را در شام به خاکیان سپاری . من هم قول می دهم که در بستر زمان خود را قدرتمند سازم و در آینده ، چونان که عمه فرمود ، سیمرغی توانمند گردم و دستان گناه آلود شامیان را گرفته به جانب خدا ببرم
... و قرنها گذشت
دمشق در زیر بالهای سیمرغ اهل بیت می درخشد . در دورانی که کشورهای عربی سراسر جهان اسلام ، زشت و زبون سر بر آخور شیطان دارند سوریه به برکت کاخ سلطنت رقیّه خاتون که از خرابه های شام سربرآورده ، سروری می کند و تمام قد در برابر ظلم ایستاده است

بلبل حسین ، سیمرغ دمشق شده است