آمار كوشالي

كوشالي

دوشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۷

بلبل حسین سیمرغ دمشق شد

عمه جان ، دلم برای بابا تنگ شده . دخترکان شامی به پدرانشان می نازند و مرا دشنام می دهند

عمه جان ، مگر بابا دیگر مرا دوست ندارد ؟ مگر همیشه مرا بلبل خود نمی خواند ؟ پس چرا نزد ما نمی آید ؟

عمه جان ،می خواهم کاسه آبی برای لبهای تشنه بابا ببرم . دیگر آب فراوان شده اما بابا نمی آید
دختر عزیزم ، بابا به مسافرت رفته و میهمان خداست . او نزد ما نمی آید اما ما روزی به دیدارش خواهیم رفت
دختر عزیزم ، اینجا دمشق است و مرکز حکومت شیطان . اینجا بلبل های کوچک را می آزارند و دشنام می دهند
دختر عزیزم ، برای رهایی از نیش زبانهای این مردم دو راه بیشتر وجود ندارد . یا باید دمشق را ترک نمود و یا باید به حدی بزرگ و قدرتمند شد که دیگر یارای آزار نداشته باشند
عمه جان ، دل تنگم اما گرسنه نیستم ! چرا برایم غذا آورده اند ؟ شاید در این مجمعه قطره آبی بیابم و آن را برای بابا نگاهداری کنم
عمه جان ، نگاه کن ! بابایم آمده است . نگفتم می آید ! او نیز دلتنگ من بود زیرا نه با پا که با سر آمده است
عمه جان ، رخصتی عنایت کنید که می خواهم کمی با بابایم تنها درد دل کنم
بابای مهربانم ، بسیار بسیار از دوریت زجر کشیدم ، طعنه خوردم و توهین شنیدم
بابای مهربانم ، به رغم تمام مشکلات ، شکوه نکردم چون می دانستم که می آیی تا مرا با خود ببری . این را بارها به دخترکان بی ادب شامی گفتم
بابای مهربانم ، عمه می گوید در برابر شامیان گمراه دو راه بیشتر وجود ندارد و من راه دوم را بیشتر دوست می دارم . من به همه نشان خواهم داد که شامیان نیز اصلاح پذیرند اگر
اگر شما قول دهی تا مرا هم با خود به آسمانها ببری و جسم کوچک بلبل خود را در شام به خاکیان سپاری . من هم قول می دهم که در بستر زمان خود را قدرتمند سازم و در آینده ، چونان که عمه فرمود ، سیمرغی توانمند گردم و دستان گناه آلود شامیان را گرفته به جانب خدا ببرم
... و قرنها گذشت
دمشق در زیر بالهای سیمرغ اهل بیت می درخشد . در دورانی که کشورهای عربی سراسر جهان اسلام ، زشت و زبون سر بر آخور شیطان دارند سوریه به برکت کاخ سلطنت رقیّه خاتون که از خرابه های شام سربرآورده ، سروری می کند و تمام قد در برابر ظلم ایستاده است

بلبل حسین ، سیمرغ دمشق شده است