آمار كوشالي

كوشالي

شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۹

کروکی ماچ و بوسه کروبی و موسوی

 آنچه در زیر می خوانید مشروح جلسه خواستگاری من از دختر دوست دوم خردادی پدرم است. هی خدا! همه صحبت کردند و درباره همه چیز هم صحبت شد الا بحث اصلی. این چند خطی که در زیر می آید درد دل من با شماست:
پدر عروس: آقازاده چی کاره هستند؟
پدر آرملیا: در خبرگزاری چیزنا کار می کند. برنده لوح سپاس از جشنواره مطبوعات شده.
مادر عروس: چیزنا دیگر کدام قبرستان است؟ بیمه هم هستند جناب آرملیا؟ خانه دارد؟ ماشین چی؟ آهان حقوق چقدر می گیرند آرملیا؟ به هر حال از قدیم و ندیم گفته اند؛ جنگ اول بهتر از صلح آخر است. جانم برای تان بگوید؛ این دختر ما از هر انگشتش یک چیز می بارد. شما رسم تان درباره مهریه چیست؟ ما یک رسمی که از اجدادمان به ما رسیده این است که؛ وقتی دختر، شوهر می دهیم، جهیزیه را سبک می دهیم، مهریه را سنگین می گیریم ولی وقتی می خواهیم پسرمان را خانه بخت بفرستیم، برعکسش عمل می کنیم. به هر حال آداب و رسوم را باید زنده نگه داشت. خدا اموات شما را رحمت کند؛ گل بانو یک عمه داشت که سال گذشته، شوهرش سرطان گرفت و مرد! مهریه اش آن زمان ۱۳۸۹ سکه طلا بود که به پول الان می شود ۸ برابر. من جدول ضرب کردم، تقریبا شد ۸ برابر. نور ببارد به قبر شوهر عمه گل بانو. عجب مرد زن ذلیلی بود. گل بانو مو نمی زند با عمه باجی.
پدر عروس: ما سحام نیوز و کلمه نیوز شنیده بودیم؛ چیزنا نشنیده بودیم. سحام نیوز از قرار مال کروبی است و کلمه نیوز هم مال مهندس.
پدر آرملیا: ظاهراً این ۲ تا دیروز به دیدار همدیگر رفته بودند.
پدر عروس: سحام نیوز می گوید؛ این موفقیت کار کروبی بوده، کلمه نیوز می گوید؛ کلنگ این ماچ و بوسه را مهندس به صورت کروبی زد.
پدر آرملیا: اما جفت این سایت ها می گویند؛ این دیدار موفقیت بزرگی برای جنبش به حساب می آید.
مادر آرملیا: از خواب دیدن برای براندازی نظام، به چه موفقیت هایی دل خودشان را خوش کرده اند. همچین در بوق کرده اند این دیدار را که انگار در یک جنگ چریکی به پیروزی رسیده اند.
پدر عروس: دیدار کروبی و مهندس مرا یاد اقامت امام در نوفل لوشاتو انداخت! یعنی ببینی کدام اول از ماشین پیاده شد، کدام دوم؟ با ۲ تا ماشین بودند یا با چی؟ کدام اول صورت اون یکی را بوس کرد.
پدر آرملیا: اهداف جنبش به چه چیزهایی تنزل پیدا کرده. کم مانده برای این دیدار کروکی بکشند! ژانگولر بوده این عملیات از قرار!
مادر عروس: بحث سیاسی را همیشه می شود کرد. شما فکر تالار کرده اید؟ در تالار فرمانیه دختر خاله گل بانو نبودید ببینید چه عروسی ای گرفته بود، آقا داماد برایش. ماه عسل هم رفتند پاریس. همین چند وقت پیش.
مادر آرملیا: پاریس که چند وقت پیش درگیری بود و تا مدتها کارمندان فرودگاههای فرانسه اعتصاب کرده بودند.
مادر عروس: گفتم پاریس؟ منظورم ایتالیا بود.
پدر عروس: خب جناب آرملیا! از کارتان بگویید.
آرملیا: من راستش تا همین چند ساعت پیش در خبرگزاری چیزنا کار می کردم. امروز اخراج شدم. البته در راه خانه شما آقای چیز مدیرعامل چیزنا از من خواست که برگردم به خبرگزاری.
مادر آرملیا: اگر اجازه بدهید این ۲ تا گل نوشکفته بروند و با هم صحبت کنند. حرفهایشان را بزنند تا ببینیم خدا چه می خواهد.
مادر عروس: البته ما یک رسمی که داریم این است؛ برای دیدار اول پسر از دختر چیزلفظی می گیریم. جخت بلا دختر یکی از دوستان گل بانو غافلید چیزلفظی از داماد چی گرفته بود؛ یک ماشین پرادوی مشکی. رنگ متالیک. شاسی بلند. ترمز ABS. فرمان هیدرولیک. یخچال. ماشین یک دکمه هم دارد که اگر بزنی، کار ماشین لباسشویی را می کند. خشک کن هم دارد.مادر آرملیا: شما چرا اینقدر سخت می گیرید؟ آرملیا مگر چقدر درآمد دارد که اینطوری خرج کند؟ زندگی را از اولش باید آسان گرفت.
مادر عروس: ما که چیزی نخواستیم؛ اینها الان عرف جامعه است.
پدر آرملیا: شما برای پسر خودتان هم می روید خواستگاری، زیر بار این چیزها می روید؟
مادر عروس: معلوم است که نمی رویم؛ ما از این رسم ها نداریم. یعنی از قدیم نداشتیم.
مادر آرملیا: ولی از آن رسم ها دارید!
مادر عروس: دخترمان را که از زیر بته به عمل نیاوردیم!
مادر آرملیا: این درست، اما ما برای یک امر خیر آمده ایم، نه برای معامله. اجازه بدهید این سنت پیامبر، جاری شود در جامعه. آداب و رسوم غلط دست و پاگیر است. اصلا ببینیم خود بچه ها چه می گویند. ان شاءالله که به توافق برسند.
مادر عروس: ما کلا در خانواده مان حرف اول و آخر را من می زنم. حرف گل بانو حرف من است.
مادر آرملیا: ولی آرملیا به خواستگاری دخترتان آمده.
مادر عروس: به خواستگاری هر کی اومده. اصلا ما دختر، شوهربده نیستیم. هری!
پدر عروس: خانم!
مادر عروس: تو برو همون کروکی دیدار کروبی و مهندس را بکش. یک کلام از دخترت دفاع نکنی ها! همچین درباره کروکی صحبت داشتی می کردی که انگار اسکانیا چپ کرده! راست راست دارند حق دخترت را می خورند، تو نشسته ای درباره این داری صحبت می کنی که کروبی اول مهندس را بوسیده یا چی؟ آخه به تو چه که سحام نیوز و چیزنیوز چی نوشته اند؟ این همه کروبی از شهرام پول گرفت، چی اش به تو ماسید؟ یک بار نپرسی این آرملیا، اهل دود هست یا نیست! گناه می شود. اصلا از کجا معلوم این بچه که همچین مظلوم نشسته، همیشه اینقدر مظلوم باشد؟ پس آداب و رسوم چه می شود؟ این چیزها را اموات برای ما یادگار گذاشته اند… (شرمنده؛ از اینجا به بعد را نمی شود کار کرد.)
«آرملیا»