آمار كوشالي

كوشالي

پنجشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۹

اباذر يا ابو زر؟!

دو جور مي توان لذت برد از نگاه كردن به كوه باشكوه دماوند. يكي اينكه راه قله را در پيش گرفته باشي و از نزديك، دامن اين طبيعت بالا و بلند را لمس كني اما از دامنه دماوند، بام ايران را به تمامي ديدن هم صفايي دارد براي خودش. گمانم هست؛ زيباترين حالتي كه مي توان ماه را نظاره كرد در ميان خيل انبوه ستاره هاست و بهترين حالتي كه مي توان شمع را مشاهده كرد، اين است كه تو در كنار پروانه ها باشي.
بسيجي ها عطر مقتداي شان را مي دهند و چه خوب است كه مقتداي سيدعلي، علي است و چه خوب است تجلي 9 دي در خيابان 19 دي و چه خوب كه باز هم غديرخم وزيد از كوير قم. سه شنبه قم پر بود از اباذر ، ابوزرها نبودند. خدا را شكر كه ابوزرهاي زور و تزوير نبودند.
امام ابوزر، شهرام است و دلار آمريكا و امام اباذر، علي است. اباذر شهره بود به صداقت و نفاق نداشت. راستي كه چه نسبتي است ميان ابوزر و ابوزور و ابوتزوير، چه تناسبي است ميان سران كفر و سران فتنه با اباذر؟ كساني كه الله اكبر خود را بر بالاي مناره مسجد ضرار گفتند، رو سياه تر از آنند كه با بلال و مقداد و عمار و اباذر، قياس شان گرفت. بگو فريادت از كدام حنجره بيرون مي زند تا بگويم به كه برمي گردد نسبت. اباذر به بسيجيان خامنه اي مي گويند كه حتي اگر به ربذه فتنه هم تبعيدشان كني، دست از دامن رهبر خود برنمي دارند. اباذر به مراجع عاليقدر شيعه مي گويند ... كساني كه با معاويه هاي امروز پالوده ميخورند و قرآن و قانون بر سر نيزه مي كنند و براي كودتاي مخملي، كاريكاتوري از انقلاب اسلامي مي كشند، شايد ابن ابي باشند ليكن اباذر نيستند. نسل اباذر را من با همين چشمان خود در غدير قم ديدم و ديدم كه در اين كوير، باز هم ستاره باران است آسمان. علي را هر آنكس كه تنها نگذارد، اباذر است و تو ببين معاويه هاي آخرالزمان، سران آمريكا و اسرائيل كدام مرد خدايي را براي زدن نشانه گرفته اند، جبهه حق و باطل برايت ترسيم مي شود.
خامنه اي خود را غلام قنبر علي مي داند اما كيست كه نداند افتخار علي در اين زمانه مقتداي بسيجي هاست. اين بار اما به كوري چشم ابوزرها، اباذرها زيادند. مطمئن باشيد مالك اين بار برنمي گردد از در خيمه معاويه. فتنه هر چه مي خواهد پيچيده تر شود؛ ما علي را تنها نمي گذاريم. پرچم علي در روزگار غيبت، دست سيدعلي است و خورشيد به ماه اين نيابت را داده. كساني كه نيزه خوارج دست شان است، ابازرهايي هستند كه به خون ابوذرها تشنه اند. اين بار اما چون علي تنها نبود، اباذر از فتنه تبعيد به سلامت برگشت. فتنه هرچه مي خواهد پيچيده تر شو؛ ما علي را تنها نمي گذاريم.
ما بزرگ شده مكتب شهادتيم. ابوزرها مشق خود را با ديكته جورج سوروس مي نويسند، ما اما با جان و دل به وصيت نامه شهدا عمل مي كنيم و نمي گذاريم ولايت فقيه تنها بماند. ما بيشماريم. بارها ثابت كرده ايم كه بيشماريم. اي ابوزرها كه شهرام، امام تان است و نيزه خوارج، رساله تان و 200 كلاهك هسته اي اسرائيل، همه زورتان، حضور حماسي نسل 9 دي در خيابان 19 دي، يعني كه با عرض معذرت، شما ابوزرهاي اهل زور و تزوير، غلط كرديد بيشماريد. بيشمار به ما ستاره هاي حضرت ماه مي گويند. آن ابوزري كه از فرط بيسوادي بعيد مي دانم تا 10 را بتواند درست بشمارد، خوابش را ببيند كه بتواند ستاره هاي حضرت ماه را بشمارد؛ ما بيشماريم. «بالاترين» به تعداد ستاره هاي حضرت ماه مي گويند در آسمان كوير قم، كه دگربار تاريخ، غديرخم را تداعي كرد. مدح خامنه اي تمجيد از رسالت انبياي دين خداست. مقتداي ما ناخداي باخداي سفينه انقلاب است. ما دليلي نداريم براي اينكه چون شمعي را بهترين پروانه نباشيم و چون ماهي را پرنورترين ستاره. ما اثبات اين سخن خميني كبير هستيم، معناي آن فرمايش حضرت روح الله كه فرمود؛ از قوم حجاز، از امت زمان پيامبر و علي، برتريم. ما دليلي نداريم كه عاشق مقتداي خود نباشيم. ما با كدام دليل، وقتي چشممان به جمال آقا روشن مي شود، اشك بر گونه مان جاري نشود؟ اصلا مگر مي توان خامنه اي را عاشق نبود؟ اصلا مگر مي توان علي را تنها گذاشت؟ ما كه در كوفه به دنيا نيامده ايم.
ما جوانان كوچه بني انقلابيم؛ هركس مي خواهد پي به اصل و نسب ما ببرد، برود و جوانان كوچه بني هاشم را ببيند . ما نسل 9 دي ادعاهاي بزرگي داريم. اگر ما امت خميني و خامنه اي در صدر اسلام بوديم، اجازه نمي داديم ابوزرها، سر از بدن اباذرها جدا كنند. ما امتحان خود را پس داده ايم. ما فريب عكس داشتن عده اي را با امام نخورديم. ما الله اكبرهاي آلوده به فتنه را كه شنيديم، قرآن را كه روي نيزه ديديم، آخرين خوارج را كه در مسجد ضرار مشاهده كرديم، هزار و يك تهمت و شايعه را كه تحمل كرديم، نفاق را كه ديديم، زر و زور و تزوير را كه نظاره كرديم، 2500 ماهواره دشمن را كه به جاسوسي مشغول شان ديديم، باز هم اين ماه پاره علوي تبار خود را اين ميثم تمار، اين عمار، اين اباذر، اين مقداد و اين مالك و اين ذوالشهادتين، اين افتخار علي در زمانه واپسين تاريخ را براي لحظه اي تنها رها نكرديم.
 ابوزرها مدتهاست كه آن روي خود را نشان مان داده اند. راست مي گويند؛ از همان اول هم ولايت فقيه را قبول نداشتند. ابوزرها از همان اول ولايت فقيه را قبول نداشتند اما حقيقت اين است كه نسبت به مصداق آن، ديگر فقط بحث قبول نداشتن نيست، كينه ها دارند اينها از علي. كينه هاي خيبري دارند و عقده هاي بدري . دشمن بداند؛ امام خامنه اي هر كجا برود، داستان همين است.
به كوري چشم دشمن، سانديس نظام مان را مي خوريم و به كوري چشم سران فتنه، به كوري چشم ابوزرهاي ويلانشين، ني سانديس را فرو مي كنيم در چشم فتنه. حرفي هست؟ هزاران برابر كينه اي كه معاويه هاي كاخ سفيد از علي دارند، ما علي را عاشقيم. حرفي هست؟ هر كجا حضرت ماه برود، ما جملگي ستاره هاي بي شمار مقتداي نوراني مان هستيم. حرفي هست؟ ما بي شماريم. حرفي هست؟ ما مثل كوه، باشكوه تر از دماوند، پشت انقلاب اسلامي پدران مان ايستاده ايم. حرفي هست؟...
كدام ديار، يار ما سفر كرده، كه تنها بوده؟ كجا اباذر رفته، كه ما تبعيدي عشقش نبوديم؟ اباذر به مولا و مقتداي ما حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مي گويند كه ويلا ندارد. بصيرت دارد؛ بصيرتي از نسل بصيرت عباس كه به حق «نافذ البصيره» بود. اباذر ما آنجا كه قرار به ايستادگي است، چون سرو محكم مي ايستد؛ آنجا كه قرار به روشنگري است، ميكروب فتنه را در نطفه و با نكته هاي ناب خود، خفه مي كند؛ آنجا كه قرار به كرامت است، خود را غلام قنبر علي مي داند؛ آنجا كه قرار به دلدادگي است، دست تكان مي دهد براي ما؛ آنجا كه فرزند شهيدي تمنا مي كند چفيه اش را، مي بخشد؛ آنجا كه بايد توي دهن آمريكا و اسرائيل بزند، مثل امام، محكم و برق آسا مي زند؛ آنجا كه بايد تذكري به دوست بدهد، هواي عدالت را حتي درباره ابوزرها هم دارد و مي گويد؛ به احدي ظلم نكنيد. اي داد كه الگوي سيدعلي در رهبري، علي است و آن وقت ابوزرها خود را قياس با اباذر مي گيرند.
شيخ بي سواد! كلا به شما كه عرض مي كنم؛ ما را زياد خندانده اي، اين بار اما واقعا از قياست خنده آمد خلق را. آخر تو را چه به اباذر؟ تو البته قبول؛ ابوزري، منتهي فقط با اين «ز»! حالا بايد فكر كني كه روي اين «ز» فتحه بگذاري يا كسره؟! شيخ بي سواد! مي خواهم بدانم؛ اباذر هم بلد نبود «العربيه» به «خليج» برمي گردد يا به چي؟!... نه جانم؛ زر اباذر فقر بود، نه ويلاي قيطريه. زور اباذر ذوالفقار بود، نه 200 كلاهك هسته اي اسرائيل و اباذر اهل تزوير نبود.
مرد تزكيه بود. ما در روز قدس، روزه خواري طرفداران تو را ديديم اما نماز خواندشان را نديديم! و در 9 دي شنيديم و خود نيز گفتيم كه تو عامل دست موسادي. چه مفت فروختي گذشته خود را. آدمي كه به هستي اش چوب حراج نمي زند. به خود بيا اي شيخ. با دردكشان هر كه در افتاد، ور افتاد. ما كه علي را تنها نمي گذاريم. خيال همه جمع. ما شمع را پروانه ايم؛ خيال همه جمع. ما ماه را ستاره ايم؛ خيال همه جمع. اين از بدسليقگي عده اي است كه ويروس تاريكي، ميكروب فتنه را به شعاع نور ماه ترجيح مي دهند. بدسليقه نبودند كه خط امام را به خط و ربط به پول شهرام نمي فروختند. ما را اما با كج سليقه ها چه كار؟ سليقه ستاره زيباست و او در شب فتنه، ماه را برمي گزيند. سليقه امام هم زيبا بود كه مي گفت؛ من در خامنه اي لياقت رهبري مي بينم.
ما هم ستاره هاي گرد ماهيم. اماما! در 8 سال قصه تحميلي پدران ما اجازه ندادند كه آبادان، عبادان شود و خرمشهر، المحره. ما هم در 8 ماه غصه تحليلي، شما را و نايب شايسته شما را نفروختيم به ابوزرهايي كه با تو چندتايي عكس داشتند اما بر عكس راه تو و برخلاف توصيه ات به پشتيباني از ولايت فقيه حركت كردند. اماما! خامنه اي، خميني ديگر است اما «خامنه اي» يك «الف»، يك «ها» از «خميني» بيشتر دارد كه روي هم مي شود؛ «آه». اماما! ما از قوم حجاز برتريم. نسل اباذريم؛ اجازه نمي دهيم آه علي، گره بخورد با سينه چاه.
نویسنده : حسين قدياني