موش در انبار گندم
از عجایب روزگار ما این است که سالها چهره ای به عنوان نفر اول تیم سیاسی کشور ظهور می کند و در محرمانه ترین اطلاعات آن شریک . با کار کارشناسی ایشان مملکت زیر معاهده پاریس ( از افتخارات سیاستمداران دولت پیشین ) را امضاء نموده و در بوق و کرنا می دمند این فتح الفتوح را . آنگاه با تغییر مدیریت کشور و روی کار آمدن دولت اصولگرا آقای سیاستمدار نخبه که شرح درآمدهای میلیاردی ایشان و زد و بندهای اقتصادیشان به خصوص در آلمان مثنوی هفتاد من کاغذ می خواهد پرده از اعمالشان می افتد و به یکباره معلوم می شود که علاوه بر گند کاریهای اقتصادی که شاخصه گروه سیاسی پشتیبان امثال این آقا می باشد از رشته جذاب جاسوسی و پیشه خیانت هم بی اطلاع نیستند
جالبتر آنکه لابی های مداوم گروهک سیاسی پشت صحنه این مجموعه برای سرهم آوردن ماجرا و تداوم قدرت ناصوابشان انسان را به یاد سریال کره ای جواهری در قصر و یانگوم و گیومیونگ و بانو هن و سایر بازیگران موفق این داستان می اندازد ؟
آیا عهدنامه های گلستان و ترکمانچای که امروز موجبات ننگ سیاستمداران پیشین مملکت تلقی می شوند و بر دوش خیانتکاران وقت مملکت به امضاء رسید تفاوتی ذاتی با عهدنامه پاریس و بخشش شاه مئابانه برخی از آقایان از کیسه ملت برای جیفه حقیر دنیا دارد ؟
خدای را سپاس می گوییم که هنوز هستند امیر کبیرها و فراهانی هایی که با عنایت الهی ظهور کرده و موشهای وطنی را که با لباس نگهبان انبار گندم به وظایف ذاتی خود و خوردن و بردن مشغول هستند را رسوا و به ملت معرفی کنند تا شاید صد سال بعد آیندگان بر ما لعنت نفرستند