دل نوشته ای در سحر

بار الها ! تو می دانی که مخلوقی ناتوانم و سرمایه ای جز لطف و نگاه مهربانت ندارم

بادهای سهمگین نفسانی ، از هر سو وزیدن گرفته و ابرهای تیره و تار فتنه تلاش می کنند تا آفتاب حقیقتت را از چشمها بپوشانند

شیاطین کمر همت بسته و از میان بندگان سرگشته ات می ربایند چونان گرگانی که در طوفان کوهستان بر گوسفندان هجوم می برند

می درند و نابود می کنند در حالیکه  غبار فتنه ها همه چیز را پوشانده و بسیاری در این وانفسای نفسگیر ؛ امت سرگشته را به سوی پرستش شیطان فرامی خوانند

منافقان روزگار از انتقاد نسبت به دینداری سنتی ؛ به نقد حکومت دینی رسیده و از آنجا پای در حریم حاکم دینی نهادند و چون زمینه ای یافتند ، ولایت معصوم را به سخره گرفتند و به این هم بسنده نکرده وحی الهی را الهامات بشری خواندند تا سرانجام به آخر خط رسیده و رسما به تبلیغ فرقه شیطان پرستی مشغول شدند

مولای من ! هر که از حریم حزب تو یعنی حزب الله خارج شد دیگر فرقی نمی کند که دچار کدامین فرقه غیر الهی گردیده لیکن باید نام خود را در زیرگروه حزب شیطان جستجو کند

پروردگار من ؛ ای آنکه همیشه در ظلّ تربیت و هدایتت طی مسیر کرده و از این باب خود را خوشبخت ترین مخلوق عالم می دانم 

آیا روزگار امتحانهای سخت بشر را پایانی هست . مولای من ! شیطان پرستان عالم از نهانگاههایشان خارج شده و در کوچه ها و خیابانهای شهرمان دشمنی با تو را تبلیغ می کنند . آنها دیگر به مخالفت علنی با ولی فقیه ، پیامبر خاتم و امام معصوم بسنده نمی کنند و چندیست به طور علن ، خود را سپاهیان شیطان معرفی کرده و به جنگ با نشانه های تو برخاسته اند

معبودا ! می دانم که این ابلهان خود را به فساد کشیده و نابود می سازند لیکن رحمی به ما کن که روح و جانمان از حصر در کالبد وجود به تنگ آمده و تحمل این همه فتنه و مصیبت را ندارد 

یا عزیز ! آیا زمان آن نرسیده که حجت خود را بر مخلوقات آشکار نموده و شیاطین بی حیا و ابلیس خبیث را از عاقبت کار بشریت آگاه سازی

مولای من ! همچونان چشم به راه آن انسان کاملم که وعده اش را دادی . آن دردانه ای که جهان را مملو از عدل و داد خواهد نمود . این انتظار سخت و شیرین را در جان و روحم نهادینه می کنم تا روزی که خود یا فرزندان ویا ذریه ام شاهد آن روز باشکوه باشیم

ان شاء الله