آمار كوشالي

كوشالي

چهارشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۸

تفاوتهای کروبی با موسوی و خاتمی

در حوادث اخیر و فتنه های برنامه ریزی شده در تهران ، رصد دقیق عملکرد کسانی که از آنها با عناوینی همچون سران فتنه ، خواص گمراه ، نخبگان فریب خورده و امثالهم نامبرده می شود نشان می دهد که ساختار فکری و رفتاری این افراد علیرغم حضور ظاهری در جبهه ای متحد ، از مبانی مختلفی نشأت می گیرد 
آقای هاشمی رفسنجانی را قبل از سه عنصر دیگر مورد نقد قرار داده و می بینیم که ایشان طی رفتارهای اخیر خود بیشتر در راستای پاسخگویی به  انعطاف ناپذیری دولت اصولگرا در برابر تئوریهای سیاسی و اقتصادی خود و همفکران و فرزندانش ؛ عمل نموده است 
لیکن داستان سه عنصر دیگر این ماجرا ، از پایه و اساس متفاوت است . کروبی فردی صریح الهجه و تک محور است که رفتارهای سیاسی او را می توان با همین تعریف ، تحلیل نمود 
کروبی از همان ابتدای امر انتخابات در خارج از پازل طراحی شده توسط متفکرین اصلاحات ، اقدام به کاندیداتوری نمود . البته پایه این انشقاق از زمان انتخابات دور نهم ریاست جمهوری در سال 84 و عدم حمایت اتاق فکر اصلاح طلبان از او شکل گرفت که در ادامه به تأسیس حزب اعتماد ملی منجر گردید 
اما خاتمی عنصر فکور و تحت برنامه اصلاح طلبان بود و در راستای اجرای سناریوی خاصی حرکت می کرد . حرکتهای حساب شده دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی در دوران ریاست جمهوری خاتمی با همکاری حداکثری مدیران دولتش ، منجر به ریشه دوانی ناتوی فرهنگی در کشور شده بود و محمل اصلی این برنامه ها فرهنگسراها و سینماها و مطبوعات بودند که در برهه ای از زمان ؛ تلاش شد تا در جریانات 18 تیر به برآورد میزان قدرت خود بپردازند
خاتمی در دوره اخیر و با مشکلات عدیده ناشی از عملکرد اصولگرایانه دولت دکتر احمدی نژاد ؛ خود را در مخمصه ای دید که در آن دیگر امکان ادامه شرایط موجود برای لیبرال دموکراتهای حامی تفکرات غربی باقی نمی نماند مگر آنکه سیستم بازی را به هر نحو ممکن تغییر دهند و دولت اصولگرا را دچار بحران هویت نمایند
سناریوی انتخاباتی خاتمی بر اساس فرمولهای دیکته شده جورج سوروس ، منجر به این شد که با تجمیع دلارهای خارجی ، حمایت مفسدان اقتصادی داخلی و هماهنگی صددر صدی رسانه های خارجی و برخی از مطبوعات داخلی ، فرد قدرت طلب و تأثیر پذیری را به میدان مبارزه با دولت گسیل دارند
از این نقطه به بعد ، عنصر سوم این پازل متولد شد و ذخیره مهم اصلاح طلبان در طول بیست سال سکوت ، از کنج خرابات به وسط میدان کشانیده شد و در این راه برنامه ریزیهای دقیق خاتمی و اشتراک منافع طرح او با نیازهای هاشمی رفسنجانی سبب شد تا راضی کردن میرحسین موسوی چندان طول نکشد
البته ذکر این نکته الزامیست که خاتمی با علم کامل نسبت به پایان سرنوشت غم انگیز مهره ظاهری طرح سوروس ، خود از پذیرش این نقش پرهیز نموده و ترجیح داد تا در اجرای پروژه مخملی ، نقش خانم یولیا تیموشنکوف را بر عهده بگیرد و نقش ویکتور یوشچنکو را به موسوی بدهد
این عنصر زیرک سیاسی در این مسیر ، تمام بخشهای پروژه مخملی را مو به مو اجرا نموده و موسوی را همچون عروسکی کنترل شده در دست داشت . البته کسانی که در مرتبه بالاتر کنترل خود او را در دست گرفته بودند به خوبی می دانستند که سکه انتخابات در ایران با توجه به حضور مقتدرانه ولایت فقیه دانا و بصیر می تواند در جهت موافق با خواسته های آنها بر زمین نیفتد و هر دو مهره اصلی آنها با هم نابود شوند لیکن با توجه به پیشرفتهای شگفت انگیز ایران در عرصه های بین المللی و ذلت روز افزون صهیونیستها در لبنان ، فلسطین ، عراق از یکسو و پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی ایران از سوی دیگر ، اجازه این ریسک بزرگ را به ایشان می داد
امید خاتمی به عنوان سرپل پروژه مخملی در ایران این بود که یا موسوی بتواند رأی اکثریت را به خود اختصاص دهد و یا آنکه با تفاوت آراء کمی نسبت به رقیب قدرتمند خود بازنده شود که در این صورت پروژه مخملی ایران را مانند مخملی اوکراین مدیریت کنند
اما در عمل ، همان بلایی بر سر پروژه آمد که طراحان خارجی از آن می ترسیدند و تفاوت آراء بیش از ده میلیونی بین دکتر احمدی نژاد و میرحسن موسوی ، برنامه ها را به سوی آخرین راه حل سوق داد
راه حلی که  برای طراحان خارجی ، ایجاد هرج و مرج داخلی را به ارمغان می آورد و برای مهره های داخلی شان سوختن تدریجی و حذف شدن از نقشه سیاسی ایران . علیرغم اینکه این مسیر برآورده کننده توقعات حداقلی صهیونیستها بود لیکن با توجه به سرعت گرفتن شگفت انگیز موج اصولگرایی در جهان و تقویت شیعه در سراسر دنیا ، این پروژه می توانست لااقل نقش ترمزی هرچند کوچک را در برابر ایران علوی و رهبر هوشمندش ایفا کند ، حتی اگر خاتمی و جمع زیادی از اعوان و انصار و همفکرانش رسوا شده و همنوائیشان با غربی ها اظهر من الشمس شود 
موضع گیریهای اخیر خاتمی که با شیوه های خاص خود و ارسال نامه محرمانه به رهبری انقلاب تلاش دارد خود را جزء نیروهای صاحب نقش در نظام حفظ کند بدون آنکه در میان طرفداران خود متهم به خیانت شود ، ادامه عمل به توصیه های اربابان فکری اوست و در این میان موسوی هم همچنان بر مبنای کنترلهای اعمال شده از سوی خاتمی ، بیانیه هفدهم را بر اساس فرمول یکی به نعل و یکی به میخ صادر نمود و در تبعیت از مراد خود تلاش کرد تا خود را تا حدودی پایبند به نظام و قانون اساسی نشان دهد و جالب اینجاست که این تغییر موضعها از رادیکالیسم محض به محافظه کاری محض پس از خروش دهها میلیونی ملت در نهم دی رخ داد و تا پیش از این اثری از انعطاف دیده نمی شد
به نظر می رسد که مهره های سوخته غرب با اندکی تأخیر دریافته اند که اربابانشان ، چندان تعهدی به اینگونه افراد ندارند و پایان غم انگیز این سناریو حداکثر هم نشینی با امثال بنی صدر ، سروش ، رجوی ، مهاجرانی ، اکبر گنجی ، کدیور و امثالهم در ویلاهای لندن است که ظاهرا خیلی بهتر از کاخهایشان در تهران نیست
البته در این ماجرا کروبی به عنوان یک عنصر سرخود و ناهماهنگ فقط و فقط نقش یک خرابکار تمام عیار را دارد و بر اساس ضرب المثل قدیمی ایرانی گاو نه من شیرده ؛ هر وقت که با بیانات تند و ساختار شکنانه اش موجبات امیدواری در جمع غرب گرایان می شود چندی بعد با موضع گیری جدید کام ایشان را تلخ می سازد
می توان آخرین سخنان کروبی در مورد به رسمیت شناختن دولت دکتر احمدی نژاد بخاطر تنفیذ حکم توسط ولی فقیه را یکی از نمونه های بارز ناهماهنگی کروبی با سران اصلی فتنه در خارج از کشور برشمرد که با این بیان ، موجب ارتقاء سطح سیاسی ولایت فقیه شده است ؛ نقطه ای که به شدت مورد هجوم و خشم جنبش جهانی صهیون و سران اصلی فتنه در داخل کشور است
 والعاقبه للمتقین