آمار كوشالي

كوشالي

شنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۶

نگرانیهای یک دختر
از وقتي 20 ساله شده‌بودم، نگران اين بودم كه نكنه خواستگار نداشته‌باشم. از همون روز تصميم گرفتم يه فكري بكنم. با خودم گفتم شايد اگه مانتوي كوتاهتري بپوشم، يا يخورده، آرايشم رو غليظ‌تر كنم، يا يخورده موهامو بيشتر بيرون بذارم، يه نفر پيدا بشه و جذب زيباييم بشه!
اتفاقا فكرم درست از آب در اومد. اونم نه يه نفر، چندين نفر مجذوب زيباييم شده بودن و دائم دور و برم مي‌پلكيدن. يكي كرايه ماشينم رو حساب مي‌كرد و يكي برام خوراكي مي‌گرفت. يكي شده بود راننده‌ي شخصي و يكي شاعر و مديحه‌سراي من و یکی ؟؟؟

ولي نمي‌دونم كجاي كارم اشكال داشت كه تا حالا كه سي و پنج سالمه، هيچكدومشون ازم خواستگاري نكرده اند
!