آمار كوشالي

كوشالي

پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۵




شعري به نام مقدس پدر
اي مهربانترين جبل زندگانيم
آغوش گرم توست بهاي جوانيم
*
ما راست الفتي به بلنداي آفتاب
اي پشتوانه به هر ناتوانيم
*
مهر تو بود پاك ترين عشق جان فزا
احيا نمود جوشش آن روح فانيم
*
رمزي شگفت بين پدر با پسر نهاد
كز رؤيتش به اوج رسد شادمانيم
*
حسّي است دلپذير كه خوانم تو را پدر
چون دركشم به لفظ ضمير نهانيم
*
يادست خاطرات خوش با تو بودنم
صبر جميل بر همه دان و ندانيم
*
دستان ناتوان مرا با دو دست خود
مردانه مي گرفتي و از بد رهانيم
*
وقت خطر چو سدّسكندر به پا شدي
دلخسته شد ز تو همه جا خصم جانيم
*
آرامگاه من همه دم كوهپايه ات
اي قلّه رفيع تويي جان ثاني ام
*
دور ارچه هست روي چو ماهت ز منظرم
نقش است ياد تو به دل جاودانيم
*
دائم هنوز ذكر دعاي تو بخت من
صد شكر زين پدر كه نمود آسمانيم
*
بابا مباد ذكر تو يك آن ز لب جدا
با بركت است ذكر تو در زندگانيم
*
ورد من است هر شب و هر روز در نماز
بخشاي والدين مرا ربّ عالي ام
*
شكر من است ديدن روي تو اي عزيز
با بوسه اي زعشق به لب مي نشانيم
*
من تائب از قصور حقوق تو اي پدر
بخشش ز توست اي همه دار و نداريم