آمار كوشالي

كوشالي

پنجشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۹

ساحل دیدار

ساحل دیدار را گم کرده ایم
شاهد بر دار را گم کرده ایم

غربت دلدار در دامان شب
چشم شب بیدار را گم کرده ایم

تار مویی در خرامانگاه او
روزن دربار را گم کرده ایم

شعله ای از چلچراغ محفلش
دوستان انوار را گم کرده ایم

تکه ای از نامه های یاد او
همدلان چاپار را گم کرده ایم

چون خسی اندر بیابانهای داغ
بلبلان گلزار را گم کرده ایم

پای چوبین قلب از قفل و کلید
مَرکب رهوار را گم کرده ایم

غوطه در خود غرقه در کبر وغرور
جلوه آثار را گم کرده ایم

دست بر سر پای در اوج حضیض
قبله آمال را گم کرده ایم

در پی صورت ز سیرت رسته ایم
دیده پر بار را گم کرده ایم

در عبور از خود چنان وامانده ایم
کینچنین دلدار را گم کرده ایم

روز و شب در بند مشتی دانه ایم
آن شراب ناب را گم کرده ایم

چشمهامان خواب را عادت نمود
عابد بیدار را گم کرده ایم

هم فضیلت هم بصیرت هم یقین
هم نوای یار را گم کرده ایم

دائما تائب ز کردار قدیم
لحظه دیدار را گم کرده ایم

سجاد