آمار كوشالي

كوشالي

چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۸

نوروز غم انگیز من
سال 1388 با تمام فراز و نشیبهایش گذشت و حوادث این سال گاهی لبخند را بر لب نشانید و شادی را میهمان قلبم نمود و گاهی اشک را بر مژگانم نشانید و غم را بر جانم نفوذ داد
فراموش نمی کنم سفر شاد و مفرّح شمال رو که در ابتدای سال قبل به همراه فامیل و در معیت پدر عزیزم ، حاج رضا رفتیم بندر انزلی و خیلی خوش گذشت
اما چقدر این شادی عمیق ، زودگذر بود و سختیهای جانگداز سال 88 پیش رو و ما نمی دانستیم
پاییز غمبار از راه رسید و فصل خزان ، گوهری نایاب را از ما گرفت . گوهر بی همتایی که در ده سال اخیر زندگی ام همیشه و همه جا در کنارم بود ، به لطافت هوا ؛ مهربانی باران و گرمای حیات بخش خورشید و من از این همه نعمت غافل بودم 
او در تمام  این ایام همچون هوایی پاک در سلولهایم جاری بود و وجودش را استنشاق می کردم ، بدون آنکه ارزشش را بدانم ، همچون بارانی زلال و سخاوتمند بر وجودم می بارید و من از عمق این نعمت الهی غافل بودم ؛ همچون خورشید حیات بخش بی منت و مدام به زندگانیم نور و معنی می بخشید و من مست گرمای وجودش از بازی سرنوشت غافل بودم
پاییز 88 ، فصلی غمبار بود که داغ جدایی از مردی بی همتا را بر دلها نشانید 
 همگان او را حاج رضا همتی می خواندند و من افتخار داشتم تا طی سالیان اخیر خود را فرزندش بدانم و در هوایش نفس بکشم ، باران زلال مهربانیش را لمس کنم و گرمای عنایتش را فرزندوار در بر گیرم
بارخدایا ؛ می دانم که از مشیت تو گریزی نیست و این غافله عمر در حال گذار از دنیای فانیست
برای جبران محبتهای بی پایان پدر عزیزم توان و توشه قابلی ندارم ؛ اما تو قادر مطلق بر همه چیز هستی
در این روزهای سخت که فصل زیبای بهار ، زمین خفته را بیدار کرده و بسیاری از بندگانت به استقبال این تحول رفته اند ، از تو می خواهم که او را جزء خواص حریم کبریائیت قرار داده و به قلبهای ما صبر و تحمل عنایت فرمایی تا بتوانیم دوریش را تحمل کنیم
او برای من ویژه بود ، ویژه است و ویژه خواهد بود و بخشی از فضای قلبم را همواره در تسخیر مهر و محبتش حفظ خواهم کرد
 امید دارم که حضرت ایشان در محضر انبیاء و اولیای الهی مخلّد بوده و در روزهای غم انگیز نوروز  سال 1389 و در تمام روزهای باقیمانده از عمرم مرا دعا کند
   
      اگر بابای خوبم پرکشیده
از این وادی به جنّت وارهیده
دل من هم ز شادی رسته انگار
به هم آمیخت خون و اشک دیده