آمار كوشالي

كوشالي

چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۷



آیا پیروزی مقدماتی اوباما ، مقدمه تغییر سیاستهای خاورمیانه ای آمریکاست ؟

سرانجام پس از چند ماه مبارزات سنگین و نفس گیر دو کاندیدای جذّاب و دارای شرایط منحصر به فرد حزب دموکرات آمریکا به پایان رسید و اولین کاندید سیاهپوست بر اولین کاندید زن ایالات متحده چیره شد !؟
این چیزی بود که رسانه های آمریکایی به ما گفتند ولی آیا این همه آن چیزی می باشد که در پشت پرده در حال روی دادن است ؟
تا پیش از این دوره از انتخابات ، در باب تحولات خاورمیانه دو نوع تفکر در میان بازیگران اصلی و پشت صحنه ایالات متحده وجود داشت که اولین آن معتقد با مماشات با ایران به عنوان کلیددار تحولات خاورمیانه در صحنه های ظاهری و تلاش پنهانی در جهت براندازی نظام حاکم بر آن بود که حکومت بیل کلینتون بارزترین شاخص این تفکر بود
طرفداران تفکر دوم معتقد بودند که با توجه به ریشه های فکری ایرانیان اسلام محور با گرایشات فکری شیعی ، هیچگونه مماشاتی با آن جایز نیست و ایالات متحده باید با تمام توان زمینه های نابودی این رژیم را فراهم نموده و حتی با پرداخت هزینه فراوان و کمر شکن ، کار حکومت دینی ایرانیان را یکسره نمود که دوران حکومت نو محافظه کاران و بوش پسر نماینده عملیاتی این تفکر بود
هرچند که تفکر دوم در میان عموم مردم آمریکا چندان مورد استقبال نبود ، لیکن ضرباتی که پی در پی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه از سیاستهای ایران متحمل می شد ، پرده نشینان سیاست آمریکا را بر آن داشت تا با روی کار آوردن دولت نومحافظه کار بوش _ علیرغم دست بردن در آرای مردم آمریکا و تغییر آن از الگور به بوش - کارآمدی تفکر دوم را بیازماید
اما پس از هشت سال برنامه ریزی شامل طرح و اجرای پروژه های مختلف نومحافظه کاران نتایج آنچنان وحشتناک و غیر قابل تصور است که با نگاهی به آن به روشنی می توان دریافت که نه تنها پایگاههای قبلی آمریکا در خاورمیانه از بین رفته بلکه از قدرت ایالات متحده در سراسر دنیا به شدت کاسته شده و از این فرصت باد آورده تمامی رقبا کمال استفاده را نموده اند
اروپائیان با تقویت پول واحد خود ، دلار را از رونق انداختند . روسها از زیر بار تحقیر ناشی از فروپاشی شوروی خارج شده و با سیاستهای مدبرانه پوتین مدعی شدند . چینیها به یک ابر قدرت اقتصادی بدل شده و نقش تعیین کننده ای را در بازیهای جهانی ایفا می کنند . متحدان سنتی آمریکا همچون انگلیس و استرالیا به واسطه همراهی با این کشور در درون دچار آشفتگی شدید شده و با بحرانهای هویت و محبوبیت درگیرند . اسرائیل متحد سنتی آمریکا در خاورمیانه همچون خر لنگی که در گل نشسته باشد هزینه های غیر قابل تصوری را بر دوش ملت آمریکا قرار داده و بجای آنکه حافظ منافع غربیها در خاورمیانه باشد تبدیل به افلیجی شده که تنها باید خرج او نمود . کشورهای عربی تحت سیطره آمریکا با بحران شدید مشروعیت در میان ملتهای خود مواجهند
در طرف مقابل ایرانیان که هدف اصلی روی کار آمدن نومحافظه کاران بودند ، در پی حماقتهای بوش و همقطارانش به عنوان قدرت اول منطقه خاورمیانه ، روز به روز معتبرتر می شود
پیروزی ایران در عراق ، لبنان ، فلسطین ، سوریه به صورت مستقیم و شکستن دیوارهای تحریم با کمک روسیه ، چین ، اسپانیا و ایتالیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی به صورت غیر مستقیم هیمنه آمریکا را به بازی گرفته و به نظر می رسد در صورت ادامه روند تخاصمی میان این دو قدرت در آینده ای نه چندان دور چیزی برای آمریکا باقی نماند و شاهد سقوط این امپراطوری به مانند امپراطوری شوروی باشیم
در چنین شرایطی ، تنها راه باقی مانده برای ماندن در جرگه مدعیان گفتگوی سازنده و برابر با ایرانیان است و بس ، که به نظر می رسد پرده نشینان سیاسی ایالات متحده نیز به همین نتیجه رسیده اند
چرا که ظهور باراک اوباما که به همراه خود نظریه سومی را آورده ، بی سابقه و روند پیروزیهای غیر قابل تصور او در صحنه های انتخاباتی گویای این تحلیل است
تحلیلی که در پشت آن سخنان مسالمت جویانه این کاندیدای سیاه پوست برای فراهم نمودن امکان گفتگوی سازنده با ایران اسلامی از ابتدای مبارزات انتخاباتی و تعریف ضمنی دکتر احمدی نژاد از شعارهای اوباما نهفته است
سوال این است : آیا پیروزی مقدماتی اوباما ، مقدمه تغییر سیاستهای خاومیانه ای آمریکاست ؟