آمار كوشالي

كوشالي

شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۵

شعر زیر گزیده ای از سروده ی زیبای مرحوم آقاسی با نام مثنوی شیعه است

ساقی امشب باده از بالا بریز****باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بی رنگ و آتش گون بده****زان که دوشم داده ای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من****می چکد نام تو از لب های من
محو کن در باده ات جام مرا****کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی درویش و صوفی نیستم****راست می گویم که کوفی نیستم
لیک می دانم که جز دندان تو****هیچ دندان لب نزد بر نان جو
یا علی لعل عقیقی جز تو نیست****هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست
لنگ لنگان طریقت را ببین****مردم دور از حقیقت را ببین
مست مینای ولایت نیستند****سرخوش از شهد ولایت نیستند
خیل درویشان دکان آراستند****کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند****یوسف ما را به چاه انداختند
کیستند اینان رفیق نیمه راه****وقت جان بازی به کنج خانقاه
فصل جنگ آمد تما شا گر شدند****صلح آمد لاله ی پرپر شدند
دل به کشکول و تبر زین بسته اند****بهر قتلت تیغ زرین بسته اند
موج ها از بس تلاطم کرده اند****راه اقیانوس را گم کرده اند
موجها را می شناسی مو به مو****شرحی از زلف پریشانت بگو
بازکن دیباچه توحید را****تا بجوید ذره ای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز کن****مشتهای کوفیان را باز کن
باز کن چشمان نازآلوده را****بنگر این چشم نیاز آلوده را
باز گو شعب ابی طالب کجاست****آن بیابان عطش غالب کجاست
تا ز جور پیروان بوالحکم****سنگ طاقت زا ببندم بر شکم
تشنگی در ساغرم لب ریز شد****زخم تنهایی فساد انگیز شد
آتشی افکند بر جان و تنم****کین چنین بر آب و آتش می زنم
تاول ناسور را مرحم کجاست****مرحم زخم بنی آدم کجاست
مرحم ما جز تولای تو نیست****یوسفی اما زلیخای تو کیست
شاهد اقبال در آغوش کیست****کیسه نان و رطب بر دوش کیست
کیست آن کس کز علی یادی کند****بر یتیمان من امدادی کند
دست گیرد کودکان شهر را****گرم سازد خانه های سرد را
ای جوان مردان جوان مردی چه شد****شیوه رندی و شب گردی چه شد
شیعگی تنها نماز و روزه نیست****آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن ز آب معرفت****تا در او جوشد شراب معرفت
حرف حق را ازمحقق گوش کن****وز لب قرآن ناطق گوش کن
گوش کن آواز راز شاه را****صوت اوصیکم به تقو الله را
بعد از او بشنو و از نو امرکم****تا شوی آگاه بر اسرار خم
خم تو را سر شار مستی می کند****بی نیاز از هر چه هستی می کند
هر چه هستی جان مولا مرد باش****گر قلندر نیستی شب گرد باش
سیر کن در کوچه های بی کسی****دور کن از بی کسان دل واپسی
ای خروس بی محل آواز کن****چشم خود بر بند و بالی باز کن
شد زمین لبریز مسکین و یتیم****ما گرفتار کدامین هیئتیم
با یتیمان چاره لا تقحر بود****پاسخ سائل و لا تنهر بود
دست بردار از تکبر و ز خطا****شیعه یعنی جود و انفاق و عطا
باده ی مما رزقناهم بنوش****ینفقون بنیوش و در انفاق کوش
هم بنوش و هم بنوشان زین سبو****لم تناول بر حتا تم حقول
یا علی امروز تنها مانده ایم****در هجوم اهرمن ها مانده ایم
یا علی شام غریبان را ببین****مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن****زخم های کهنه را مر حم بزن
مشک ها در راه سنگین می روند****اشک ها از دیده رنگین می روند
مشکها ی خسته را بر دوش گیر****ا شکها را گرم در آغوش گیر
حیدرا یک جلوه محتاج توام****دار بر پا کن که حلاج توام
جلوه ای کن تا که موسایی کنم****یا به رقص آیم مسیحایی کنم
یک دوگام از خویشتن بیرون زنم****گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو****سر نهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب****از حجاز و کوفه تا شام وطلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی****غربت صد ساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو****شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر****بارش ابر کرامت بر کویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار****شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو می خواهی دلیل****یاد کن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش کن****شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمل ها که بر خوان شماست****زنگ مرگ و قاتل جان شماست
می سزد کز خشم حق پروا کنیم****در مسیر چشم حق پروا کنیم
این دو روز عمر مولایی شویم****مرغ اما مرغ دریایی شویم
مرغ دریای به دریا می رود****موج بر خیزد به بالا می رود
آسمان را نور باران می کند****خاک را غرق بهاران می کند
لیک مرغ خانگی در خانه است****روز و شب در بند مشتی دانه است
تا به کی در بند آب و دانه اید****غافل از قصاب صاحب خانه اید
شیعه یعنی وعده ای با نان جو****کشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر**** بین نان خشک خود با یک اسیر
چیست حاصل زین همه سیر و سلوک****تاب و تاول چهره و چین و چروک
سالها صورت ز صورت با ختیم****تا ز صورت ها کدورت یافتیم
یک نظر بر قامتی رعنا نبود****یک رسوخ از لفظ بر معنا نبود
گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم****از قلم نقش مرکب خوانده ایم
سوره ها خواندیم بی وقف و سکون****کس نشد واقف به سر یسرون
سر حق مستور مانده در کتاب****عالمان علم صورت در حجاب
ای برادر عالمان بی عمل****همچو زنبورند لاکن بی عسل
علمها مصروف هیچ و پوچ شد****جان من برخیز وقت کوچ شد
از نفوذ نفس خود امداد گیر****سیر معنا را ز مجنون یاد گیر
ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم****هر نفس لا گوی الایی شویم
تا به کی در لفظ مانی همچو من****سیر معنا کن چو هفتاد و دو تن
همچو یحیا گر نهی سر در طبس****می شود عریان به چشمت سر حق
شیعه یعنی عشق بازی با خدا****یک نیستان تک نوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون****شیعه طوفان می کند در کا کنون
شیعه یعنی تندر آتش فروز****شیعه یعنی زاهد شب شیر روز
شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد****شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف****شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی سابققون السابقون****شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون
شیعه باید آب ها را گل کند****خط سوم را به خون کامل کند
خط سوم خط سرخ اولیاست****کربلا بارز ترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان****بر سر نی جلوه رنگین کمان
از لب نی بشنوم صوت تو را****صوت انی لا اری الموت تو را
یا حسین ، پرچم زلفت رها در باد شد****واز شمیمش کربلا ایجاد شد
آنچه شرح حال خویشان تو بود****تاب گیسوی پریشان تو بود
می سزد نی نکته پردازی کند****در نیستان آتش اندازی کند
صبر کن نی از نفس افتاده است****ناله بر دوش جرس افتاده است
کاروان بی میر و بی پشت و پناه****در غل و زنجیر می افتد به راه
می رود منزل به منزل در کویر****تا بگوید سر بیعت با غدیر
شیعه یعنی امتزاج نار و نور****شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اظطراب****شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار****می کشد بر دوش خود چهل سال دار
شیعه باید همچو اشعار کمیل****سر نهد برخاک پای اهل بیت
یا پرستش وار در پیش هشام****ترک جان گوید به تصدیق امام
مادر موسی که خود اهل ولاست****جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژواک بانگ الرحیل****می نهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه ی مولای ماست****اکبر اوییم و او لیلای ماست
شیعه یعنی تیغ بیرون از نیام****این سخن کوتاه کردم والسلام