آمار كوشالي

كوشالي

سه‌شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۹

آه از ایام خوشی که تمام می شوند

امروز خیلی دلم گرفته ! دیشب که رفتم هیئت لابلای صحبتهای حاجی متوجه شدم که شب بسیت و هفتم ماه رمضون هم داره میگذره و این روزها و شبهای طلایی در حال اتمام است .
بهشت مومنین داره خودش رو جمع و جور میکنه و نسیم خداحافظی به مشام میرسه .
خدایا ؛ ای خدای مهربان ؛ باز هم شیطان وسوسه گر از زندان شبهای نزول قرآن رها می شه و میاد تا به قولش وفا کنه ! میاد تا یک یک ماها رو از راه بدر کنه ! 
خدای من ؛ میدونم که توشه قابلی جمع نکردم و اگه تو کمک نکنی کارم تمومه !
آیا منو به حال خودم رها می کنی ؟ خودت میدونی که با همه بدیهام عاشق ماه رمضونت بوده و هستم . با رحمت و مغفرت بی کرانت شاید گناهامو بخشیده باشی ولی این اصلا کافی نیست . آخه میدونی که این نفس ویرانگر امون نمی ده و اگه تو دستامو نگیری دوباره همه چیز رو خراب میکنه .
ای کاش میشد همه سال ماه رمضون باشه . آخه قربون اون جلال و جبروت کبریائیت تو که میدونستی بنده های کم مایه ای مثل من چقدر زود گرفتار دامهای دنیا میشن و فراموش میکنن این همه لطفها رو که در حقشون کردی و می کنی ، پس چرا صدها امثال من رو طفیل آفرینش انسانهای کاملی چون علی نکردی ؟ 
گفتم علی و دلم بیشتر گرفت ، اصلا گفتم علی و یاد حسین ابن علی افتادم و دلم در هم طپید . خدایا بار غم اتمام ماه مبارک رمضونت ، از دست دادن شبهای قدرت ، اون همه عشق و صفایی که داشتم رو تنها با یه چیز میتونم تسکین بدم 
همه دارن آماده استقبال از عید فطر قشنگت میشن و به همه جا رنگ شادی میزنن ولی من از همین حالا میخوام خونه دلم رو با پرچم سیاه ارباب آزین کنم 
سالگرد پرواز بابا رضا نزدیکه و یاد روزهای بی بازگشت بودن در کنار اون مرد خدا بیشتر غمگینم میکنه . فقط یاد اربابم حسین (ع) میتونه آرومم کنه . 
خدایا کمک کن که خوب احرام ببندم که کار زیاد است و فرصتها در گذر . مسیر طولانی است و توشه ناچیز 
پروردگار خوبم ! به حرمت خون حسین (ع) دستامو بگیر و ... هرگز ول نکن !